آموزش یادگیری ذهن آگاهانه توسط مهندس کوثری

در قرن بیست و یک برای با سواد بودن یادگیری را باید یاد گرفت.

آموزش یادگیری ذهن آگاهانه توسط مهندس کوثری

در قرن بیست و یک برای با سواد بودن یادگیری را باید یاد گرفت.

تفکر جانبی، شیوه استفاده درست از نظام اندیشه

تفکر جانبی

چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. (سهراب سپهری)

اولین بار اصطلاح تفکر جانبی با تفکر گریزاندیش (Lateral thinking) را دانشمند بزرگ تفکر، ادوارد دوبونو خلق کرده است. دیونو در این رابطه ۴۵ کتاب به رشته تحریر درآورده که برخی از آنها به ۲۷ زبان ترجمه شده است.

در تفکر جانبی گفته می شود اگر دو روش برای انجام کاری وجود دارد شما روش ۲٫۵ را به کار ببرید. به طور مثال سعی کنید که ثابت کنید ”هشت = دوازده“ است. در تفکر عمودی می گویند این مسئله امکان ندارد ولی در تفکر گریزاندیشی و جانبی سعی می شود دوازده را جور دیگر ببینیم. آیا می توانیم قالب های ذهنی دوازده را در ذهن خود بشکنیم. آنگاه دوازده این طور دیده می شود: دو از ده میشود هشت

تفکر عمودی انسان ها را به درون چاله و چاه می اندازد، ولی تفکر جانبی آدم ها را از چاله درمی آورد. تفکر جانبی چیزهائی را به انسان نشان می دهد که دیدنی نیست، نقاشی ها و موسیقی هائی را به انسان نشان می دهد که قبلاً انسان آن را ندیده است. به طور مثال در کتاب ”من و دوست غولم“ اثر شل سیلور استاین قصه ای وجود دارد به نام ”نقاشی نامرئی“ و در این داستان کوتاه می گوید: ”و اینجا ما یک پسر نامرئی می بینیم که توی خانه قشنگ نامرئی اش به یک موش کوچولوئی تکه پنیری نامرئی می دهد، وای چه نقاشی قشنگی! تو هم دوست داری یک نقاشی نامرئی بکشی. نقاشی شل سیلوراستاین یک نقاشی گریزاندیش و جانبی است.

کسی که تفکر جانبی و گریزاندیشی دارد می تواند نگاه های خلاقانه داشته باشد و جملات خلاقانه بگوید. به طور مثال وقتی ایرج حسابی پسر پروفسور و دانشمند بزرگ کشور دکتر حسابی در جلسه قهرمانان صنعت صحبت می کرد می گفت دکتر اعتقاد داشتند که حکومت ها به جای اینکه به مردم دروغ بگویند و وقتی که راست گفتند مردم حرفشان را باور نکنند، بیابند به مردم راست بگویند که اگر یک بار دروغ گفتند مردم حرفشان را باور کنند. این جمله یک تفکر جانبی است. یا پل تورنس پدر خلاقیت می گوید: ”خلاقیت بریدن گوشه ها، خط زدن خطاها، عمیق تر حفر کردن، رفتن به آب های عمیق و اتصال به خورشید است. در آخر جمله تورنس یعنی اعمال به خورشید از تفکر جانبی استفاده شده است و جائی که تورنس می گوید پریدن گوشه ها منظورش این است که هر چیز چهارگوشه ای را گوشه ای را ببریم و از حالت عمودی به جانبی برسیم.

تفکر عمودی باعث می شود که انسان ها در چانه تفکر گرفتار شوند. مانند کسی که با ماشین با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت در حال حرکت است و می خواهد طبیعت را هم بنگرد. نیوتن ۲۵ سال از عمر خود را به مطالعه علم کیمیا و پژوهش در راز اکسیرهای اسرارآمیز گذراند، دورانی که برای او هیچ ارزشی نداشته است در حقیقت گرفتار تفکر عمودی بوده ولی بعد از آن شروع به تفکر جانبی می کند و خالق آثار علمی می گردد.

لارنس فونتریه از کارگردانان بزرگ سینما در سال ۱۹۹۵ انجمنی را تشکیل می دهد به نام ”دگم های ۹۵“ او در این انجمن هر سال ۱۰ دقیقه فیلم گریزاندیش می سازد و قولش را داده که تا سال ۲۰۲۴ این فیلم ها را بسازد و مردم هم هر سال صف می کشند تا فیلم های او را ببینند، اگر به نام انجمن او دقت شود، دقیقاً اسم انجمنش براساس تفکر جانبی می باشد زیرا دگم کلمه ای است که نشان می دهد که یک شخص خیلی بسته فکر می کند ولی در حقیقت برعکس بسته فکر کردن، عمل می نمایند. فیلم قالب فرشته به بازیگری رابرت دنیرو درباره شخصی است که در حقیقت شیطان و اسمش angel یعنی فرشته بود و همین اسم یعنی قلب فرشته، انسان را به اشتباه می انداخت و فکر می کنیم آنجل شخص فرشته صفت است ولی در پایان فیلم متوجه می شویم که او در حقیقت شیطان بوده است. پس درمی یابیم که انتخاب نام این فیلم براساس تفکر جانبی و گریزاندیش است.

تفکر جانبی، یک نوع دیگراندیشی است، همان طور که پائولوکوئیلیو نویسنده بزرگ برزیلی در زمان جوانی اش عضو انجمن دگراندیشان بود باعث شد که بعدها هم مطالب دگراندیش بنویسد، وقتی براساس تفکر جانبی می اندیشیم می توانید اختراعات و ابتکارهای جدیدی به وجود آورید. فکر کنید شمع هائی ساخته شوند که مثل فندک باشند و درون زیارتگاه ها بگذارند و همانند دستگاه هائی که پول می اندازند نوشابه می دهد، درون این دستگاه هم اگر پول بیندازید شمع روشن شود یا فکر کنید بوقی ساخته شود که اگر شما برای ماشین جلوئی بوق بزنید فقط همان ماشین بفهمد و بقیه از صدای بوق اذیت نشوند. وقتی می خواهید کاری ابتکاری روی یک بوق انجام دهید باید تغییرات ابتکاری عمودی را بنویسید بعد با نگاه و تفکر جانبی ایده های گریزاندیشی بدهید.

حال به این جمله دقت کنید که براساس تفکر جانبی است:

”از این به بعد به جای اینکه بگوئید نمی شود، بگوئید نه می شود“.

تفکر جانبی یعنی اندیشیدن به روشی دیگر، روشی غیر متعارف و خلاصه هر روشی غیر از آنچه تا به امروز می اندیشیده اید. ممکن است در مسیر پر فراز و نشیب تفکر جانبی کمی دچار مشکل و تا حدی شکاک شویم اما اگر هدف کشف حقیقت باشد، مصلحت اندیشی جایی ندارد.

۲۰۰۰ سال قبل خورشید را یک گوی آتشین به اندازه کف دست می دانستند که دور زمین می چرخد. امروز خورشید را ستاره ای با ابعاد چندین برابر زمین می دانند که ما دور آن می چرخیم. فردا شاید اصلا این نظریه کاملا عوض شود مثلا دانشمندان متقاعد شوند که خورشید در اصل از ذراتی تشکیل شده که به تناسب میدان مغناطیسی شان از خود امواجی ساطع می کنند!

قبول واقعیت دشوار است اما حقیقت دارد که ما از دنیای پیرامونمان چیز زیادی نمی دانیم. از سوی دیگر آنچه ما می دانیم بیشتر تابع قالبهای فکری پیش ساخته ایست که در ذهن ما گذارده شده است. درست مثل کسی که با عینک آفتابی سبز رنگی به اطرافش نگاه می کند. آیا می توان توقع داشت او دنیا را صورتی ببیند؟!

کودکی در فقر و فلاکت بزرگ شده و چیزی جز تحقیر و توهین از جامعه ندیده حالا در سن ۲۵ سالگی به سر می برد. چطور می توان توقع داشت که او عقده حقارت و خود کم بینی نداشته باشد. او اگر روزنامه نگار شود به احتمال زیاد قلمی تند و تیز و گزنده خواهد داشت. اگر جامعه شناس شود، تز دکترایش حتما ریشه های بی عدالتی و تبعیض در جامعه خواهد بود و یا اگر مدیر یک کارخانه شود یا مبنای کار را زور و ایجاد ترس در زیر دستان می گذارد و یا آنقدر دلسوز و دلرحم می شود که مدیریت برایش غیر ممکن می شود. اگر فیلسوف هم شود راجع به عقده حقارت و چگونگی غلبه بر آن تحقیق خواهد کرد. همانگونه که روان کاو آلمانی، آلفرد آدلر با چنین سابقه ای در کودکی چنین کرد.

مثالهای تفکر جانبی

یک پشه با یک فیل ازدواج می کند ولی بچه آنها توله سگ می شود، چرا؟

در تفکر عمودی چون همه چیز را طبق روال معمول می بیند با خود می گوید حتماً باید وقتی بچه ای می آید، از توی شکم مادرش باشد ولی جواب آن براساس تفکر جانبی این است که بچه شان را از پرورشگاه آوردند، تفکر جانبی تفکری است که به سؤال ها جواب های کلیشه ای نمی دهد

یک گاو و یک خر می خواهند از خیابان شلوغ عبور کنند کدام عاقلانه تر عمل می کنند؟

خر عاقلانه تر عمل می کند زیرا ابتدا گاو وقتی می خواهد از خیابان عبور کند سرش را می اندازد پائین از خیابان رد می شود ولی خر اول این طرف و آن طرف را نگاه می کند بعد سرش را مثل گاو می اندازد پائین از خیابان رد می شود. در حقیقت این جواب نشان می دهد که خر هم مثل گاو عمل کرده و عقلشان به یک اندازه است ولی این جواب زیرکانه در جواب آمده بود و جواب این سؤال براساس تفکر جانبی و کلیشه ای جواب ندادن به پرسش ها آمده بود. امروزه بسیاری از واژه ها براساس تفکر جانبی تغییر کرده اند به طوری که هم اکنون واژه هائی زیر بر اساس تفکر جانبی و گریزاندیشی بنا شده اند.

چگونه می توانید با عدد ۵، ۴، ۸، ۷ و ۱۱ به عدد ۲۰ برسید؟

اولین چیزی که به فکر شما می رسد اینست که با ضرب و تقسیم و جمع و تفریق این اعداد به عدد ۲۰ برسید. اما این اصلا امکان پذیر نیست. اما فردی که اساس تفکر جانبی را می داند تلاش می کند از قالب اعداد مذکور خارج شود. با این خروج آگاهانه او هم امکان استفاده از برخی از این اعداد را دارد و هم از امکانات جالب دیگری بهره مند می شود. مثلا عدد ۱۱ می تواند = هم باشد به شرط اینکه آنرا از حالت عمودی رایج خارج کرده و افقی کنیم. یا اگر عدد ۷ را بالای عدد ۸ بگذاریم یک علامت ضربدر درست کرده ایم. بدین ترتیب:۴ ضربدر ۵ مساوی است با ۲۰ ، به همین راحتی.

شاید فکر کنید که تفکر جانبی تنها به درد تردستی و یا سرگرمی کودکان می خورد. اما باید یادآوری کنیم که امروزه در اغلب شرکت ها و کارخانه های معتبر داشتن قدرت تفکر جانبی برای انتخاب مدیر از امتیازات مهم به شمار می آید. مدیر موفق کسی است که بتواند در بن بستها شرکتش را از بحران رهایی ببخشد وگرنه مدیریت یک شرکت رو به رشد با سیاست پنجه آهنین کار چندان دشواری نیست!

۱) ثابت کنید هشت = دوازده

۲) ثابت کنید ۷۱۹=۳

۳) چطور ممکن است چهار آدم بزگ زیر یک چتر قرار بگیرند و هیچکدام خیس نشوند؟

۴) پدر و پسری سوار بر ماشین خودشان تصادف می‌کنند و پدر جان خود را از دست می‌دهد. پسر را برای جراحی به بیمارستان می‌رسانند اما جراح می‌گوید که پسر را عمل نمی‌کند چون نمی‌تواند پسر خود را عمل کند. چطور چنین چیزی ممکن است؟

چطور می توانید تفکر جانبی تان را تقویت کنید؟

تغییر:

شما می توانید از طریق تغییر زیر ساختها و تنظیم مجدد اطلاعات به این مهم دست پیدا کنید.

بی شک این ریسک وجود دارد که به پاسخ نرسید اما نتیجه آنقدر جالب است که به ریسکش می ارزد.

شک و تردید:

برای تحقق تفکر جانبی لازم است به مفروضات شک نمود. زیرا هدف تفکر جانبی تغییر الگوهاست. استفاده از شیوه “چرا” روش موثریست. به یاد داشته باشید تنها وقتی جواب سوال را نمی دانید نپرسید چرا، بلکه حتی وقتی کاملا از پاسخ مطمئن هستید باز هم این سوال را بپرسید. تنها اینگونه می توانید از فرضیات رها شوید.

تعویق قضاوت:

اگر فردی بخواهد همواره در مسیر صحیح حرکت کند، فرصتهای خوبی را از دست می‌دهد. زیرا ممکن است فکر نادرستی در نهایت به اندیشه‌ای مناسب و صحیحی منجر شود. اما اگر تلاش شما همیشه بر صحیح بودن باشد، آن وقت تفکر جانبی هرگز اجازه بروز نخواهد یافت.

در تفکر جانبی ، در نهایت ، صحیح بودن جواب مطرح است. اما در طول راه ، اشتباه مجاز است. اگر فرد بخواهد همواره در مسیر صحیح حرکت کند، فرصتهای خوبی را از دست می‌دهد. زیرا ممکن است فکر نادرستی در نهایت به اندیشه‌ای مناسب و صحیح منجر شود. اما اگر تلاش ، همیشه بر صحیح بودن باشد، آن هرگز اجازه بروز نخواهد یافت.

به منظور اجرای این روش توصیه می کنم نظرات نادرستی را که به ذهنتان می رسد را ارائه دهید و به جای بررسی علت نادرست بودن آن ، به بررسی این نکته بپردازید که این راهها چطور می توانند مفید واقع شوند؟

اندیشه های حاکم:

شما تا زمانی که ندانید چه فرض یا اندیشه ای بر ذهن شما غالب است نخواهید توانست از آن فرار کنید. این دانش همان اپیستمیولوژی یا شناخت شناسی است که در واقع اساس نظریه تفکر جانبی است.

بد نیست از این به بعد وقتی کتابی را مطالعه می کنید سعی کنید اندیشه غالب یا اتوریته آن را بیابید.

تقسیم:

تقسیم یک مطلب یا موضوع به بخشهای متعدد راهی موثر برای تغییر ساخت آن است. هدف از این شیوه ، تجزیه یک موضوع به اجزاء آن نیست، بلکه مهم این است شما بتوانید یکپارچگی یک قالب ثابت را به هم بزنید و در صورت لزوم از اجزاء آن برای ساخت قالب دیگری استفاده کنید.

معکوس سازی:

در این روش ، مطالب را ابتدا به شکل اولیه آن در نظر بگیرید و سپس آن را معکوس و مقلوب کنید. به طور مثال فرض کنید آب به جای جاری شدن از بالا به پایین ، به سوی بالا هدایت شود. تمرین این شیوه برای رهایی از نگرش متعارف و رایج به موضوعات بسیار مفید است. البته همیشه نتایج درستی از این شیوه نخواهید گرفت اما گاهی نتایج باورنکردنی است.