گرد آوری و ترجمه: ندا خلفی – کارشناسی ارشد طراحی صنعتی |
||||||||||||||||||||||||||||
مطالب این مجموعه، در برگیرنده خلاصهای از مجموعه مقالات منتشر شده در زمینه تفکر جانبی است که به صورت مختصر به گردآوری اطلاعات اولیه در این زمینه پرداخته است. مطالب در 3 مقاله جداگانه به صورت زیر ارائه شده اند:
این بخش به منظور آشنایی و درک بهتر مفهوم تفکر جانبی به تعریف کلی از این مقوله میپردازد.
2- مقایسۀ تفکر منطقی و تفکر جانبی : در این بخش سعی بر این بوده که با مقایسه دو روش تفکر منطقی و جانبی به مزایای استفاده از تفکر جانبی در ارائه ایدههای خلاق و جدید اشاره شود.
بخش سوم با تمرکز بیشتر به موضوع خلاقیت و مروری بر روشها و تمرینهای مختلف تفکر جانبی به ارائه ایدههای جدید و خلاق کمک میکند.
3- خلاقیت و تفکر جانبی : تفکر جانبی یک استعداد نیست بلکه یک مهارت است که میتوان آن را کسب کرد و نیاز به آموزش و تمرین دارد ،همان طور که ورزش کردن برای تقویت بدن مفید است؛ تفکر نیز برای تقویت ذهن هر روز باید به کار گرفته شود تا به یک عادت تبدیل شود و در مواقع مورد نیاز بتوان به راحتی آن را به کار برد. برنامه تفکر جانبی ، خلاقیت منحصر به فرد هر شخص را آموزش داده و مهارتهای ارائه ایده را با استفاده از اطلاعات و تجربیات شخصی ممکن میسازد و به شخص امکان میدهد که ایدههای جدید خود را افزایش دهد." (5-1) هیچ کس تاکنون فکر جدیدی که دوست ندارد را خلاقیت نام ننهاده است ولیکن تفکر جانبی فرآیندی خنثی است یعنی گاهی به کارگیری آن به جوابهای خوبی میرسد که آنها را دوست داریم ولی گاهی به هیچ جوابی نمیرسیم. لذا روش تفکر جانبی با بسیاری از تکنیکهای خلاقیت متفاوت میباشد. "از آنجا که ما معمولاً تنها به دنبال ایدهای هستیم که حرف آخر را بزند، سایر ایدهها را نادیده میگیریم. در حالیکه ممکن است آنها هم دارای ارزشهای نهفتهای باشند و افقهای تازهای را به ما نشان دهند. برخی از آنها طرحهای ناقصی هستند که نیاز به کار دارند. یک ایده پس از شکل یافتن باید پاسخگوی 2 دسته نیازهای ما باشد: اول مطابقت طرح با مقتضیات موجود، عملی و قابل اجرا بودن آن میباشد که این کار با اعمال محدودیتها شکل میگیرد؛ در واقع قیود و محدودیتهای موجود به ایده شکل میدهند نه اینکه مانعی در برابر آن ایجاد کنند. دوم نیازهای استفادهکنندگان آن ایده است. بنابراین بخشی از روند شکلدهی طرحها بنا بر نیازهای مصرفکنندگان صورت میگیرد." (2-162) "بدین سان در ابتدا ایدههای جدید و خلاق که دارای بعد حرکتی باشند را بیان میکنیم و سپس به ارزیابی مثبت و جستجوی ارزشهای آنها میپردازیم و همچنین به قابلیت اجرا و منافع ناشی از آن و نکات منفی و مشکلات موجود در طراحها پرداخته و در مرحلة نهایی طرح را در معرض داوری احساسات شخصی قرار میدهیم که آیا این ایده در ما ایجاد علاقه و شور و اشتیاق میکند؟ در غیر اینصورت موفقیت آن بعید است" (2-163) "ایدة دیگر بر پایة این تصور است که همة افراد خلاقند ولی از آن منع شده و نمیتوانند آن را بروز دهند پس تمامی تلاشها در جهت آزاد و رهاسازی آنهاست تا بتوانند خلاق باشند به همین دلیل تشویق میشوند تا مانند بچهها سرزنده و شاد باشند. اما این تصور نیز به تنهایی کافی نیست." (6-4) "به عنوان مثال: یک فرد معمولی که بوسیله طناب بدنش را بستهاند، کاملاً آشکار است که هرگز قادر نخواهد بود ویولون بنوازد. اما اگر طنابها بریده شوند، آیا این کار موجب میشود که این انسان آزاد و رها یک ویولونیست شود؟ بریدن طنابها حقیقتاً قدمی لازم و اجباری است اما قدمی کوچک است این فرد هنوز باید مهارتهای لازم برای نواختن ویولون را بدست آورد. در نتیجه آزاد و رها بودن به معنای کل روند خلاقیت نیست بلکه قدم اول است و لازم است در قدمهای بعدی شخص مهارتهای لازم را کسب کند." (6- 4)
" نکتة آخر اینکه طراحی یک مصنوع، یک پروسۀ خلاق و ذهنی است، جایی که بسیاری از جنبههای تفکر جانبی باید نقش خود را ایفا کنند. طراحی مانند نوآوری و ابتکار است ولیکن وسیعتر از آن میباشد. جنبه دیگر طراحی در مقایسه با نوآوری، در مبحث رقابت و مسابقه میباشد. پروسه تفکر جانبی در طراحی شامل گامهای زیر میباشد: 1- لیستی از نیازها باید تهیه شود.این بدین معناست که حتی موارد آشکار نیز باید به شکلی واضح نوشته شوند. (مثال: در طراحی ماشینی برای چسباندن تمبرهای پستی روی پاکت نامهها باید روی کاغذ دقیقاً نوشته شود که این ماشین با جزئیات کامل چه کاری را انجام میدهد؛ چه محدودیتهایی در بر دارد و غیره. در این پروسه، بسیاری از پیشفرضهای مربوطه به سادگی آشکار میشوند. مثلأ کلمه چسباندن معانی زیادی دارد و اگر کار چنین دستگاهی فقط چسباندن تمبرها باشد میتوانیم یک درجه بالاتر فکر کنیم که آیا اصلأ نیازی به تمبر هست؟ -همانطور که در بسیاری از کمپانیهای بزرگ به جای تمبر از مهرهای تاریخدار استفاده میشود.- و قدم بعدی ضرورت وجود پاکتهاست که در پست الکترونیک به پاکت نیازی نیست.) 2- ساختن مصنوع نهایی زمان زیادی میبرد و گران تمام میشود؛ در نتیجه پیش از ساختن پروتوتایپ شخص باید از عملی بودن طرح خود تقریباً مطمئن باشد. در نتیجه اغلب تلاشهای مختلف و موازی بسیاری صورت میگیرد تا طرح نهایی ساخته شود. در این مرحله، تفکر همچنان با موارد بیشتری به جدال بر میخیزد. 3- هنگامی که در ارائه ایده به طرحی رسیدیم که احساس کردیم کافیست و ما را خشنود میسازد؛ تفکر در این مرحله میایستد و اگر این اتفاق خیلی زود رخ دهد، نتیجه یک راه حل نامطلوب و غیر بهینه خواهد بود. بهتر است که انرژی تفکر بیشتری را صرف جستجو برای بهبود نتیجهای کنیم که پیش از این به نظر میآمد کافیست. هر ایدهای که در لحظهای به وجود میآید، دارای این پتانسیل است که بعداً پیشرفت کند. 4- مصنوعات اگر چه به صورت پروتوتایپ و یا نقشه و رسمهای فنی بیان میشوند، با این حال باید مورد امتحان و آزمایش قرار گیرند. محصولات صنعتی باید در زمینههای بسیار بزرگی از تنوعات به حیات خود ادامه دهند. فکر کردن به ردیفی از تستهای متفاوت برای آزمایش محصول ممکن است باعث گمراه شدن و حتی مسدود شدن یک ذهن خلاق شود. " (9- 13)
"به طور کلی در تفکر جانبی به ایدههای اولیه که خود میتوانند موجب شکلگیری ایدههای جدید بعدی شوند " انگیزش" گفته میشود و انگیزش به خارج شدن از الگوهای قدیمی و همیشگی تفکر میپردازد و صرفنظر از اینکه فکر جدید، فکری پسندیده یا ناپسند است، خواهان کاربرد آن میباشد و این به دلیل ارزش حرکتی آن ایده است که میتواند درشخص ایجاد انگیزه کند." (5-9) لذا هدف از بکارگیری روشهای تفکر جانبی بالا بردن خلاقیت ذهن با وجود محدودیتهای بسیار است و بدینسان کسب این مهارتها میتواند زمان و تمرکز لازم برای خلاقتر شدن را در اختیار افراد بگذارد.
ابزار و تکنیکهای تفکر جانبی : تکنیکهای تفکر جانبی برای یافتن راههای جدید به کار میروند و به مرور زمان هنگامی که مهارت در بکارگیری این ابزار فرا گرفته شد، توان آنها را در موارد مختلفی به کار برد. در تفکر منطقی هر فکری که پس از فکر دیگری می آید باید مشکل را به راه حل نزدیکتر کند و این احساس را در متفکر بوجود آورد که پیشرفتی در حال رخ دادن است همچنین در تفکر منطقی همواره قبل از بیان ایده، باید دلیلی برای آن باشد ولیکن در تفکر جانبی ممکن است دلیل بیان یک ایده پس از طرح آن معلوم و مشخص شود. با این حال قضاوت ذهن ، پروسه تفکر جانبی را سخت و حتی گاهی مسدود میکند. در نتیجه در سیستم تفکر جانبی باید هوشیار و آگاه بوده و از ارتباطات پلهای افکار و حواسپرتی در تمامی لحظات تفکر اجتناب شود. در ابتدای استفاده از ابزار و روشهای تفکر جانبی شاید خام و غیر حرفهای به نظر برسند و احساس کنیم که باعث کند شدن پروسة تفکر ما میشود و اگر پیاده برویم سریعتر به مقصد میرسیم اما زمانیکه مهارت دوچرخهسواری را کسب کردیم ، بسیار برتر و ممتازتر از راه رفتن خواهد بود. در تمامی تکنیکهایی که ذکر خواهد شد، هدف از تفکر ، تغییر الگو از یک مسیر به مسیری دیگر است و اگر این ابزارها به درستی به کار گرفته شوند و به آنها تسلط کامل داشته باشیم در آن زمان به بهترین نحو پاسخگو خواهند بود.
1- واژة پو : (Po : P حرف اول کلمة «Provocation» به معنای انگیزش و O حرف اول کلمة "Operation" به معنای عمل می باشد.) (2-149)) "این واژه فقط به عنوان نمادی قراردادی است برای نشان دادن یک ایدة محرک که دارای ارزشهای حرکت آفرین میباشد." (1-88) هنگام ارائه ایده خارج از محدودة ادراک معمول و یا بیان راهحلهای با انگیزش، قبل از هر کدام از ایدهها، از پیشوند "پو" استفاده میشود که بدانیم این ایده، یک ایدۀ باارزش و معتبر و الزاماً یک راه حل نیست بلکه محرک و انگیزهای برای ارائة ایدههای جدیدتر میباشد. به عنوان مثال: - فنجانهای "پو" از یخ ساخته شوند. - اتوبوسهای "پو" به مسافران، بابت سوار شدن پول پرداخت کنند. - کاغذهای "پو" پس از یک هفته سیاه میشوند. - اتومبیلهای "پو" چرخهای مربع شکل دارند. "این ایده منجر به پیدایش دوازده روش مختلف تفکر درباره اتومبیلها و چرخ آنها شد که به چند مورد اشاره میشود:
2- انگیزش اتفاقی (Stimulating in Random Fashion) "این روش سادهترین و خوشایندترین روش تفکر جانبی است که امروزه به شکل رسمی بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. این انگیزش از روی پدیدهای، واژهای، مجلهای یا نمایشگاهی ایجاد میشود. این نوع انگیزش انتخاب نمیشود بلکه شخص باید خود را در معرض نفوذ اتفاقی آن قرار دهد بدین معنا که بدون پیشزمینة ذهنی و فکر قبلی واژه انتخاب میگردد" (1- 95) "برخی از روشهای انگیزش اتفاقی که به ایدههای متعددی منجر میشود به قرار زیر است: - یک جسم یا شیء در اطراف خود را انتخاب کرده و آن را به مشکل ربط دهید. - شخصیت معروفی را در نظر آورید(حیوان، شخصیت اسطورهای یا کمدی و یا قهرمان کارتونها مثل مرد عنکبوتی و غیره) و تصور کنید این شخص چگونه میتواند به حل مشکل ما کمک کند. - مشکل را به کشور دیگری و یا به نقطة دیگری از زمان با رژیم سیاسی دیگری و یا غیره انتقال دهید. - مشکل را به یک محیط فیزیکی متفاوت ببرید. (مثلاً زیر آب - جاذبة زمین به صورت افقی باشد - همه چیز سبز باشد- هیچ سوراخی وجود نداشته باشد - همه چیز شفاف باشد - هوا صفر درجه باشد - جهان دو بعدی باشد و غیره" (9-22) مثال: - استفاده از واژه اتفاقی "پنیر" برای طراحی تلویزیون - استفاده از واژه اتفاقی "قورباغه" برای طراحی مصرف سیگار " در اینجا داریم: سیگار- پو- قورباغه. قورباغه جهیدن را تداعی میکند. یک نوع حرکت متناوب همراه با انقطاع. خوب، پس میتوانیم به طرحی نو برسیم: طرح سیگاری که پس از مدت کوتاهی خود به خود خاموش میشود. این سیگار میتواند احتمال وقوع آتشسوزی ناشی از سیگار را کم کند. همچنین میتواند به افراد سیگاری فرصت دهد تا در چند مرحله از یک سیگار استفاده کنند و در مجموع از میزان سیگار کشیدن آنها (که معمولاً با میل به آتش زدن سیگار آغاز میشود) بکاهد. خود این «انگیزش» نیز میتواند فکر جدید دیگری را طرح کند. فکر سیگاری که واقعاً «کوچک» است و کشیدن آن بیشتر از یکی دو دقیقه طول نمیکشد."(2-148)
3- انگیزش نامعقول (Inverting the Obvious) "در این روش کاری را که در حالت معمول و مرسوم انجام میگیرد، برای ایجاد انگیزه، عکس آن را در نظر میآوریم یعنی آنچه را که به صورت پیشفرض و واقعیتها پذیرفتهایم، معکوس کنیم و بدین ترتیب از خط سیر اصلی تفکرمان گریز بزنیم. شکلهای دیگر این نوع از انگیزش شامل، مبالغه، تغییر شکل و تهییج است" (1-90) مثال: - هواپیماها به طور وارونه به زمین بنشینند. - میخواهیم هر چه زودتر از شر هوای پاک محیط آسوده شویم!! - بانکها در ازای پرداخت وام به مشتری به آنها بهره نیز میدهند. - فروشگاه به مشتریان در قبال خرید جنس پول پرداخت میکند. " (9-18) "مشتریان معمولاً در قبال آنچه میخرند پول پرداخت میکنند. حال عکس آن در نظر گرفته میشود. فروشگاه "پو" به مشتریان خود در قبال خرید جنس، پول پرداخت میکند. این نظر میتواند ما را به تفکر جدید «برگة» خرید برساند. در این طرح در قبال مقدار مشخصی خرید، برگهای معادل بخشی از قیمت جنس به مشتری داده میشود. این طرح میتواند، ما را به طرح جدید دیگری برساند. مثلاً میتوان میزان خرید کلی یک مشتری را در طول زمان حساب کرد و هر گاه خرید او به حد معینی مثلاً هزار دلار رسید جایزهای به او پرداخت کرد."(2-147) «انگیزشها» لزوماً نباید بیمعنا و غیر منطقی باشند، میتوان از ایدههای کاملاً جدی و معقول نیز به عنوان یک «انگیزش» استفاده کرد. "برای پیدا کردن راه گریز میکوشیم یا روشهای مفروض و مسلم را تغییر دهیم و یا راه جانشینی برای دستیابی به هدفها بیابیم و یا روش خاصی را امتحان کنیم، بدینسان بر امور و پدیدههای مسلم متمرکز میشویم که آیا آنها واقعاً تنها راه انجام امورند یا بهترین راه نیز هستند." (1-93)
4- تبادل اندیشه (Brainstorming): “بسیاری از تصمیمات جدید امروزی طی پروسههایی که در آنها تبادل اندیشه استفاده شده است، بدست آمدهاند با این حال این کار دارای قواعد خاص خودش است: 1- در مقابل ایدههای همدیگر میتوان واکنش نشان داد ولیکن فقط با جنبة مثبت. 2- کلمة "بله اما" ممنوع میباشد و کلمه "بله و " جایگزین میشود. 3- قبل از مذاکره، نباید راجع به عملی و امکانپذیر بودن هیچ ایدهای فکر شود. 4- هر کس اجازه دارد جملهاش را تمام کند. 5- تمامی صحبتها روی کاغذ ثبت میشوند ولی صداها ضبط نمیشوند (زیرا برخی افراد به دلیل وجود ضبط خجالت کشیده و راحت صحبت نمیکنند.) 6- رئیس یا سر مجلس نباید در بحث شرکت کند. 7- قبل از آغاز بحث اصلی، یک مرحلة دستگرمی وجود دارد. هرکاربردی از موضوع که به ذهن خطور میکند بیان میشود. 8- جمع باید حداقل دارای یک غریبه باشد. این افراد هیچ دیدگاهی راجع به موضوع ندارند به همین دلیل بسیار کارآمد میباشند همچنین از جنبة طنز نیز مفیدند. 9- روش تبادل افکار زمانی باید استفاده شود که مشکل و مسئله کاملاً باز باشد و سئوالی راجع به آن نباشد. 10- پس از جلسة تبادل افکار نشستی به منظور چک کردن ایدهها برای عملی بودن آنها صورت میگیرد که میتوان از متخصصان مربوط نیز دعوت کرد." (9-19)
5- مبارزه و رقابت (Challenging Pre-assumptions) "به این روش -منطق جفنگیات- نیز گفته میشود. این تکنیک به مبارزه با راههای مسلم و پدیدههایی که همیشه همانطور بودهاند و یا هستند، میپردازد. زیرا این پیشفرضهای از پیشساخته شده، مانع رسیدن ما به راهحل هستند. پیشفرضها جزئی از مفاهیم زندگی هستند که منشأ مختلفی میتوانند داشته باشند مانند آموزش و پرورش، مذهب، تاریخ، فرهنگ و رفتار اجتماعی و غیره" (9-8) اگر چه مبارزه با این فرضیهها کار بسیار سختی است ولیکن این کار برای هدایت ادراک به سمت شناسایی خارج از محدودههای رایج و جاری میباشد. مثال: - فرمانهای اتومبیل حرکت نمیکنند. - لیوانهای نوشیدنی ته ندارند. - رستورانها غذا ندارند. - لیوانهای قهوه بدون دسته باشند. (1- 94) اگر لیوانها دارای دسته باشند هیچ مشکلی نیست ولی مبارزه زمانی آغاز میشود که باید به دفاع از لیوانهای بدون دسته پرداخت، اگر دسته برای نگهداری لیوان هنگامی که داغ است میباشد ،میتوان دستۀ مجزا برای آن طراحی کرد و یا جای انگشت روی لیوان ایجاد کرد که عایق باشند و حرارت را به دست منتقل نکند میتوان لیوان را از قسمتی غیر از دسته بلند کرد و غیره
6- تقسیمبندی به اجزاء فرعی (Subdividing): "این تقسیمبندی بدین معناست که دقیقاً مشکل را به اجزاء فرعی تشکیلدهندهاش تقسیم کنیم زیرا هر کدام از اجزاء، میتوانند الهامبخش ایدهها و انگیزههای جدیدی شوند. این الهامبخشی بدینگونه صورت میگیرد که هر یک از اجزاء صورت مسئله ، نام مشخصی دارند و این نامها میتوانند ذهن را به ایدههای جدیدی معطوف کنند. باید این عمل تقسیمبندی را قبل از تفکر جدی و منطقی راجع به حل مشکل انجام دهیم به این دلیل که حالت منطقی اجازه نمیدهد ذهنمان خیلی باز باشد" (9-17)
"مثال: دستگاهی برای چسباندن تمبرهای دستی روی پاکتها. " (9-17)
7- مسدود نکردن (De-blocking Openness) : "بسیاری اوقات پیش میآید که کاملاً آزاد و بدون توجه به بدیهیات ایدههای بسیاری بیان میشود ولی هیچ اتفاقی نمیافتد! یک نقاش معروف میگوید:" هیچ چیز ترسناکتر از یک بوم خالی نیست." ( 9- 26) در این مرحله با مطیع کردن افکار به منظور دوری از قید محدودیتهای موجود، میتوان از این موقعیت ترسناک دور شد. در نتیجه بسیار مهم است که باور کنیم محدودیتها هیچ مشکلی برای ارائه ایدههای جدید، ایجاد نمیکنند و خود میتوانیم روشهای تفکر جانبی و راهحلهای بسیاری بوجود آوریم که ما را از زنجیر موقعیتهای عقلانی و روابط بدیهی آزاد سازند. به عنوان نمونه در چنین مواقعی میتوانیم از سؤالات زیر استفاده کنیم: - داستانهای کودکانه چه تشابهاتی با مشکل ما دارند؟ - مشکل ما چه رنگی است؟ -آبی. پس به دنبال راهحلهای آبی بگردیم. - بیایید ایدههایی را بیان کنیم که همه با حرف "س" شروع میشوند. - سعی کنیم معانی مختلفی را به کلماتی که شامل مشکلمان میشوند، ربط دهیم. - میتوانیم از بازی "بلوبو (Blobbo )" استفاده کنیم!! بلوبو: بازی فکری است که شامل بیان یک سری کلمات زنجیروار میباشد، بدینصورت که هر کلمهای که پس از کلمۀ دیگر میآید یک حرف از حروف الفبای آن، با کلمۀ قبلی فرق میکند و همچنین کلمۀ جدید باید کلمهای باشد که وجود دارد. شخصی که نوبت به او میرسد باید تعریفی از کلمه را بیان کند و اینگونه آن را به دیگران معرفی کند." ( 9- 26) مثال: میتوان با کلمۀ "شال" شروع کرد. - منظورشما از شال 12 ماه یا 365......روز است - نه، منظور شما سال است. که با آن پرواز میکنند و همه پرندگان آن را دارند. - نه، منظور شما بال است .ولی بال وسیلهای است که با آن زمین را به منظور کاشتن گل و گیاه میکنند. - نه، منظور شما بیل است . اما بیل آن حیوان بزرگی است که دارای خرطوم میباشد. - نه، منظور شما فیل است. و فیل همان است که قطار بر روی آن حرکت میکند. - نه، منظور شما ریل است. ولی ریل....... علاوه بر اینکه این کار یک بازی سرگرمکننده میباشد، دو هدف را دنبال میکند: توجه شخص را از مشکل اصلی منحرف کرده و با بیان یک سری کلمات (سال،بال،بیل،...) ارتباطات زیادی در ذهن ایجاد میشود و در ارائه ایدههای متفاوت در رابطه با مشکل کمک بسیاری میکند.
منابع و مآخذ:
1- دبونو، ادوارد (1384) درسهای درست اندیشیدن، ملک دخت قاسمی نیک منش،نشر اختران ،تهران 2- دبونو، ادوارد(1384) شش کلاه تفکر: نگاهی تازه به مدیریت اندیشه،آذین ایزدی فر، انتشارات پیک بهار، تهران 3- دبونو، ادوارد(1376) تفکر نوین، ضیاء الدین رضاخانی، انتشارات کویر، تهران 4- دبونو، ادوارد(1364) تفکر جانبی، عباس بشارتیان، بی نشر، تهران 5- De Bono, E. (October 1979) SCHUMACHER UK BRISTOL LECTURES, lateral thinking 7- www.hollisny.com/lateral.htm 9- Lateral thinking-an introduction/C.W.A.M./van.Overveld/ Motivation, Techniques and Methods 10- www.aydinstone.com/article-24.html 12-www.thinkingmanagers.com/links/intreoreneurship.php 13- www.aydinstone.com/article-31.html 14- http://www.edwdebono.com/index.html 15- http://en.wikipedia.org/wiki/Thinking_outside_the_box 16- http://tip.psychology.org/debono.html 17- http://en.wikipedia.org/wiki/Lateral_thinking 18- syque.com/quality_tools/tools/Tools36.htm 19- De Bono, E. (1968). New think; the use of lateral thinking in the generation of new ideas. New York: Basic Books. 20- De Bono, E. (1970). Lateral thinking: creativity step by step. New York: Harper &Row.
|
آزمون معماهای تفکر جانبی:
آیا دوست دارید با ذهنتان شوخی کنید؟ اگر موافق هستید، به سوالات زیر پاسخ دهید. این کار نه تنها برای روحتان مناسب است بلکه خستگیتان را نیز بر طرف میکند. از جواب دادن به این سوالات لذت ببرید و پاسخهایتان را با جوابهای داده شده مقایسه کنید.
۱. یک فروند هواپیما در مرز آمریکا و کانادا سقوط میکند. بازماندگان از سقوط را در کجا دفن میکنند؟
الف)کانادا ب) آمریکا ج) هیچکدام
۲. یک خروس در بام خانهای که شیب دو طرفه دارد، تخم میگذارد. این تخم از کدام طرف میافتد؟
الف) شمال ب) جنوب ج) هیچکدام
۳.
خانمیعاشق رنگ قرمز است و تمام وسایل او به رنگ قرمز است. او در
آپارتمانی یک طبقه که قرمزرنگ است، زندگی میکند. صندلی و میز او قرمزرنگ
است. تمام دیوارها و سقف آپارتمان قرمزرنگ هستند. کفپوش آپارتمان و فرشها
نیز قرمزرنگ هستند. تلویزیون هم قرمز رنگ است. سریع پاسخ دهید که پلههای
آپارتمان چه رنگی هستند؟
الف) قرمز ب) آبی ج) هیچکدام
۴.
پدر و پسری را که در حادثه رانندگی مجروح شده بودند، به بیمارستان
میبرند.پدر در راه بیمارستان فوت میکند ولی پسر را به اتاق عمل میبرند.
پس از مدتی دکتر میگوید من نمیتوانم این شخص را عمل کنم، به علت اینکه او
پسر من است. آیا به نظر شما این داستان میتواند صحت داشته باشد؟
الف) آری ب) خیر ج) هیچکدام
۵. اگر چهار تخممرغ، آرد، وانیل، شکر، نمک و بیکینگ پودر را با همدیگر مخلوط کنید، آیا کیک خواهید داشت؟
الف) آری ب) خیر ج) هیچکدام
۶. آیا میتوانید از منزلتان بالاتر پرش کنید؟
الف) آری ب) خیر ج) هیچکدام
۷. یک کیلوگرم آهن چند گرم سنگینتر از یک کیلو گرم پنبه است؟
الف) ۱گرم ب) ۱۰۰گرم ج) هیچکدام
۸.
مردی به طرف یک پلیس که در حال جریمه کردن اتومبیل بود، میرود و التماس
میکند که پلیس جریمه نکند ولی آقای پلیس قبول نمیکند. به پلیس نه یک بار
بلکه هشت بار بد دهنی میکند. جواب دهید که این مرد چند بار جریمه خواهد
شد؟
الف) 8بار ب) 9بار ج) هیچکدام
۹. اگر تمام رنگها را با هم مخلوط کنید، آیا رنگین کمان خواهیم داشت؟
الف) آری ب) خیر ج) هیچکدام
۱۰. گرگی به بالای کوه میرود تا غرش شبانهاش را آغاز کند. چه مدت طول میکشد تا به بالای کوه برسد؟
الف) 2 شب ب) 5 شب ج) هیچکدام
۱۱. اگر بهطور اتفاقی وارد کودکستان دوران کودکیتان شوید، آیا قادر به خواندن نوشتن و انجام جدول ضرب خواهید بود؟
الف) آری ب) خیر ج) هیچکدام
۱۲. آیا امکان دارد یک نفر سریعتر از رودخانه میسیسیپی شنا کند؟
الف) آری ب) خیر ج) هیچکدام
۱۳.
آقای بیل اسمیت و خانم ژانت اسمیت از هم طلاق میگیرند. پس از مدتی خانم
ژانت اسم اولیه خود را پس میگیرد. با این حال، پس از پنج سال با اینکه
هنوز از آقای بیل اسمیت طلاق گرفته است، دوباره خانم ژانت اسمیت میشود.
آیا این قضیه امکانپذیر است؟
الف) آری ب) خیر ج) هیچکدام
۱۴. آقای جیم کوک مشکوک به قتل است ولی وقتی که پلیس از او سوال میکند که در موقع قتل کجا بوده است، آقای جیم میگوید در خانه مشغول تماشای سریال مورد علاقهام بودهام. حتی جزئیات سریال را برای پلیس شرح میدهد. آیا این موضوع ثابت میکند که آقای جیم بیگناه است؟
الف) آری ب) خیر ج) هیچکدام
۱۵. یک شترمرغ تصمیم میگیرد که به وطنش بازگردد. چه موقع برای پرواز او به جنوب مناسب است؟
الف) بهار ب) پائیز ج) هیچکدام
۱۶. جمله بعدی صحت دارد. جمله قبلی غلط است. آیا این قضیه منطقی است؟
الف) آری ب) خیر ج) هیچکدام
۱۷. آیا امکان دارد که یک اختراع قدیمیقادر باشد که پشت دیوار را به ما نشان دهد؟
الف) آری ب) خیر ج) هیچکدام
۱۸. اگر بخواهید یک نامه به دوستتان بنویسید، ترجیح میدهید با شکم پر یا با شکم خالی بنویسید؟
الف) پر ب) خالی ج) هیچکدام
.
.
.
پاسخنامه معماهای تفکر جانبی:
۱. هیچ کدام. بازماندگان که زنده هستند نیازی به دفن کردن ندارند.
۲. هیچ کدام. خروس که تخم نمیگذارد!
۳. هیچ کدام. آپارتمان یک طبقه که راه پله ندارد!
۴. آری. اگر این سوال را نتوانستید جواب دهید، وای بر شما.دکتر یک خانم جراح است یعنی این شخص مادر پسر است!
۵. خیر، شما پیش از اینکه کیک داشته باشید باید آن را بپزید !
۶. آری. بپرید و ببینید که خانه شما چقدر میپرد!
۷. هیچ کدام. یک کیلوگرم آهن با یک کیلوگرم پنبه به طور دقیق برابر هستند.
۸. هیچ کدام. خودرو به آن مرد تعلق ندارد.
۹. خیر. رنگ خاکستری خواهید داشت.
۱۰. هیچکدام. گرگ پیشتر بالای کوه است.
۱۱. آری، شما فقط از کودکستان دیدن میکنید و با همین شرایطی که الان دارید فقط وارد کودکستان شدهاید.
۱۲. آری، چون که رودخانهها که قادر به شنا کردن نیستند!
۱۳. آری، ژانت با یک آقای دیگر که فامیلاش اسمیت بوده، ازدواج کرده است.
۱۴. خیر. چون که ممکن است این سریال تکراری باشد و او پیشتر این سریال را دیده باشد.
۱۵. هیچ کدام. شتر مرغ که قادر به پرواز نیست.
۱۶. هیچ کدام. چون که جملات متضاد هم هستند.
۱۷. آری. پنجره یک اختراع قدیمیاست که به وسیله آن میتوان پشت دیوار را مشاهده کرد!
۱۸. هیچ کدام. بهتر است که یک نامه عاشقانه را با قلم و کاغذ بنویسید و با شکم نمیتوان نامه نوشت!
تفسیر آزمون معماهای تفکر جانبی:
- اگر تعداد جوابهای صحیح شما بین صفر تا ۵ بود، معنایش این است که شما به طرز وحشتناکی به جزئیات بیتوجهید. حواستان کجاست؟
-
اگر تعداد جوابهای درست بین ۶ تا ۱۰ بود، نسبتاً بد نیست، اگرچه این نشان
میدهد که چندان به جزییات توجه نمیکنید. شاید دارید به مسایلی توجه
میکنید که بقیه به آنها توجه نمیکنند. خدا کند اینطور باشد!
- اگر تعداد جوابهای درست شما بین ۱۱ تا ۱۵ بود، بسیار خوب است. شما خوب به جزییات توجه میکنید. خدا خیرتان بدهد!
- اگر تعداد جوابهای صحیح شما بین ۱۶ تا ۱۸ بود، یعنی شما یک پا شرلوک هولمز هستید. احسنت!
منبع: روزنامه سلامت
کتاب او نیز با
همین عنوان در سال ۱۹۶۷ منتشر گردید. طولی نکشید که این واژه توسط لغت نامه
انگلیسی آکسفورد که منبع اصلی واژگان زبان انگلیسی است تایید شد.
تفکر جانبی یعنی اندیشیدن به روشی دیگر، روشی غیر متعارف و خلاصه هر روشی غیر
از آنچه تا به امروز می اندیشیده اید. ممکن است در مسیر پر فراز و نشیب تفکر
جانبی کمی دچار مشکل و تا حدی شکاک شویم اما اگر هدف کشف حقیقت باشد، مصلحت
اندیشی جایی ندارد.
فیلسوفی اعتقاد داشت تصویری که ما از دنیای بیرون از خود درک می کنیم، هیچ
ارتباطی با واقعیت دنیای خارج ندارد و تنها ساخته و پرداخته ذهن ماست. البته
این عقیده افراطی امروزه چندان مورد قبول جامعه ما نیست اما شما از کجا مطمئن
هستید که آنچه را توسط حواس پنجگانه تان حس می کنید واقعا به همان شکل و فرم در
دنیای واقعی وجود دارد؟
۲۰۰۰ سال قبل خورشید را یک گوی آتشین به اندازه کف دست می دانستند که دور زمین
می چرخد. امروز خورشید را ستاره ای با ابعاد چندین برابر زمین می دانند که ما
دور آن می چرخیم. فردا شاید اصلا این نظریه کاملا عوض شود مثلا دانشمندان
متقاعد شوند که خورشید در اصل از ذراتی تشکیل شده که به تناسب میدان مغناطیسی
شان از خود امواجی ساطع می کنند!
قبول واقعیت دشوار است اما حقیقت دارد که ما از دنیای پیرامونمان چیز زیادی نمی
دانیم. از سوی دیگر آنچه ما می دانیم بیشتر تابع قالبهای فکری پیش ساخته ایست
که در ذهن ما گذارده شده است. درست مثل کسی که با عینک آفتابی سبز رنگی به
اطرافش نگاه می کند. آیا می توان توقع داشت او دنیا را صورتی ببیند؟!
دوبونو در وب سایت
رسمیاش درباره مفهوم تفکر جانبی میگوید: «روشی است برای حل مساله از یک زاویه
یا زوایای نامتعارف، غیرمتداول یا غیرسنتی.» او برای شرح تفکر سنتی یا متداول،
بازی شطرنج را مثال میزند: «اگر شما قواعد شطرنج را یاد بگیرید آنوقت منطق،
استدلال و تفکر سنتی برای خوب بازی کردنتان کفایت میکند.» اما فرضیه تفکر
جانبی بر این اساس شکل گرفته که در زندگی واقعی ما همه چیز بر اساس تفکر خطی
پیش نمیرود. گاهی اوقات برای نتیجهگیری دلخواه مجبوریم از تفکر سنتی (یا خطی
یا عمودی) فراتر برویم و به هر مسالهای از یک زاویه تازه نگاه کنیم.
در تفکر خطی، رسم
بر این است که از نقطه «الف» به نقطه «ب» برسیم و از نقطه «ب» به نقطه «پ» و
هکذا. در تفکر خطی، اگر خیلی تیزهوش باشیم یا اگر منابع الهامی به کمکمان
بیایند، ممکن است به یکباره و بدون طی مراحل خطی یا عمودی تفکر، به نقطه «پ»
برسیم اما در هر صورت نهایتا مسیر فکریمان به همان نقطه «پ» ختم میشود، مشروط
بر این که جواب مسالهمان در سیستم خطی همان نقطه باشد.
اما در تفکر جانبی، ما مدام از این شاخه به آن شاخه میپریم. ممکن است از نقطه «الف» به نقطه «ن» برسیم و از آنجا نیز مثلا به نقطه «آلفا». یعنی نتیجه پیشاپیش معلوم نیست. البته دوبونو پیشنهاد نمیکند که سیسم فکری متداول را فدای سیستم تفکر جانبی کنیم: «گاهی اوقات در حل برخی مسایل، همان سیستم خطی یا عمودی بهتر و زودتر به جواب میرسد، گاهی اوقات در حل برخی مسایل باید برویم سراغ سیستم جانبی و گاهی اوقات هم تلفیق این دو سیستم را احتیاج داریم.» یکی از سادهترین و رایجترین تکنیکهای تفکر جانبی، بازخوانی صورت مساله است. به جای این که سعی کنیم به یک سوال ثابت جواب بدهیم، میتوانیم صورت سوال را بازخوانی یا حتی اصلاح کنیم.
تفکر جانبی شامل استدلال هایی است که در ظاهر معلوم نیستند و شامل ایده هایی
است که تنها با استفاده از منطق گام به گام سنتی به دست نمیآیند.
تفکر جانبی واژه ای است که توسط ادوارد دبونو (Edward de Bono)، روانشناس، پزشک و نویسنده اهل کشور مالت، مطرح شد. این واژه اولین بار در کتاب دبونو با عنوان «استفاده از تفکر جانبی» که در سال 1967 منتشر گردید ظاهر شد. پس از آن این واژه در واژهنامه انگلیسی آکسفورد که منبع اصلی واژگان زبان انگلیسی است وارد شد.
تفکر جانبی گونهای از تفکر خلاق است. تفکر خلاق شامل چند تفکر نوع میگردد.
در تفکر جانبی سعی میشود منطق محاسباتی، منطق استدلالی سنتی و مفروضات و ادراکات تغییر کند و با رویکرد سنت شکنی از زاویه های دیگری به موضوع مورد تفکر و بررسی نگاه شود. البته تفکر جانبی هیچگاه تفکر سنتی را نفی نمیکند چه بسا در خیلی از موارد ممکن است به صورت مؤثر بتوانیم از تقکر سنتی استفاده کنیم.
تفکر جانبی فقط در حوزه حل مسئله محدود نمیشود و همواره هنگام تفکر قابل استفاده است. تفکر جانبی واژه جدایی از تفکر موازی است و این دو واژه مترداف یکدیگر نیستند. تفکر موازی سعی میکند زوایای مختلف مورد نظر تفکر جانبی را همزمان در بررسی مسائل و موضوعات به کار بگیرد.
تشخیص نیمی از درمان
چند مثال از تفکر جانبی
1. ـ شما از چه
راهی پول درمیآورید؟
ـ از راه نوشتن.
ـ واقعا؟ شما نویسندهاید؟
ـ نه، به پدرم نامه مینویسم برایم پول بفرستد.
2. مامور بلیت وارد
کوپه قطار شد. مرد جوان سرآسیمه دنبال بلیتش گشت. جیبهای جلیقه، کت، پیراهن،
شلوار، داخل کیف دستی، حتی جاکفشی، همه جا را زیر و رو کرد. مامور قطار، دلش به حال
آن همه اضطراب و سرآسیمگی سوخت، بلیت را که مثل یک سیگار از لبهای مرد جوان
آویزان شده بود، با لبخندی بیرون کشید و دور شد. وقتی مامور رفت، بغلدستی مرد جوان
به او گفت: خیلی ترسیده بودی، ها! مرد جوان گفت: خب، بله؛ چون داشتم تاریخ بلیت را
میجویدم.
3. پدر و پسری سوار بر ماشین خودشان تصادف میکنند و پدر جان خود را از دست میدهد. پسر را برای جراحی به بیمارستان میرسانند اما پزشک جراح میگوید که پسر را عمل نمیکند چون نمیتواند پسر خود را عمل کند. چطور ممکن است؟ ممکن است جوابهایی به نظر شما برسد. مثلاً پدری که جان باخته است پدر ناتنی پسر است. اما اگر بتوانیم ادارکات و مفروضات معمول خود (که جراحان معمولاً مرد هستند) را کنار بگذاریم آنگاه به این نتیجه میرسیم که پزشک جراح، میتواند مادر پسر مجروح باشد.
آزمون تفکر جانبی
8 سوال زیر قرار است
قدرت تفکر جانبیتان را بسنجند. اگر به بیش از 50 درصد این سوالات، پاسخ صحیح
بدهید، معنایش این است که اوضاع تفکر جانبیتان بد نیست و در غیر این صورت، دوبونو
به شما توصیه میکند: «از همین امروز سعی کنید علاوه بر نگاه معمولتان، به هر
موضوعی از یک زاویه متفاوت نیز نگاه کنید.»
1)
جمعه از مبدا راه افتاد. دو روز طول کشید تا برسد به مقصد. چهل و هشت ساعت
در مقصد ماند و بعدش تصمیم گرفت برگردد اما وقتی داشت برمیگشت، غروب جمعه بود.
چطور چنین چیزی ممکن است؟
2)
یک سیاستمدار سرشناس، متن سخنرانیاش را مینویسد. این متن چگونه میتواند
حتی قبل از ارائه شدن توسط این سیاستمدار، به او کمک کند؟
3)
بیرون یک اتاق دربسته، سه کلید برق به شما نشان میدهند و بهتان میگویند
که سه لامپ توی این اتاق هست. تا وقتی که در اتاق بسته است، شما در بیرون اتاق
اجازه دارید هر چقدر دلتان میخواهد این سه کلید را خاموش و روشن کنید اما وقتی در
اتاق را باز میکنید، فقط اجازه دارید یک مرتبه به داخل اتاق بروید و برگردید و
بعدش باید بگویید که کدام کلید، کدام لامپ را روشن میکند. چگونه میتوانید این کار
را انجام بدهید؟
4)
شما یا هر آدم دیگری در دست راستتان چه چیزی میتوانید داشته باشید که به
هیچ وجه نمیتوانید در دست چپتان داشته باشید؟
5)
اگر در نیمه شبی تاریک و ترسناک در یک خانه متروک باشید که تنها یک کبریت
برایتان باقی مانده باشد و فقط یک چراغ نفتی داشته باشید و یک شمع و یک هیزم. کدامش
را اول روشن میکنید؟
6)
شصتمین و شصت و دومین نخست وزیران انگلستان یک پدر و مادر داشتند اما برادر
نبودند. چطور چنین چیزی ممکن است؟
7)
چرا شما نمیتوانید شخصی را که دارد در سمت شرق یک رودخانه زندگی میکند، در
سمت غرب همان رودخانه دفن کنید؟
8)
خانمی که در طبقه دهم یک مجمتع مسکونی زندگی میکند، هر روز صبح سوار
آسانسور میشود و میآید طبقه زیر همکف (پارکینگ) و بعدش هم سوار ماشینش میشود و
میرود سر کار. بعد از ظهرها که از سر کار برمیگردد، از پارکینگ وارد آسانسور
میشود و اگر شخص دیگری هم با او وارد آسانسور شود، او مستقیما به منزل مسکونیاش
میرود اما اگر تنها سوار آسانسور شود، اول میرود طبقه هشتم و بعدش دو طبقه را
پیاده میرود بالا تا برسد به آپارتمان خودش. فکر میکنید چرا؟.
پاسخنامه
1) او اسمش جمعه بود.
2) این یک داستان واقعی است: در سال 1921 رییس جمهور وقت امریکا، روزولت، با
گلولهای که قفسه سینهاش را نشانه رفته بود، ترور شد اما پزشکان گفتند متن سخنرانی
مفصلی که او آن را تا کرده بود و گذاشته بود توی جیبش، باعث شد مسیر گلوله مختصرا
منحرف شود و سرعت گلوله نیز مختصرا کاهش پیدا کند. همین مختصر کافی بود تا زندگی او
را نجات دهد و به او کمک کند.
3) میتوانید کلید اول را بزنید و یکی دو دقیقه صبر کنید. بعدش بلافاصله آن را
خاموش کنید و کلید دوم را بزنید. حالا بروید توی اتاق. طبیعتا لامپی که الآن روشن
است، شما کلیدش را میشناسید. کافی است دو لامپ دیگر را با دستتان لمس کنید. لامپی
که گرمتر است همانی است که کلیدش را اول زده بودید و یکی دو دقیقه بعد، خاموشش
کرده بودید. لامپی که سردتر است همانی است که کلیدش را اصلا نزدید.
4) اجزای سازنده اندام فوقانی سمت راست: بازوی راست، آرنج راست، مچ راست و...
5) کبریت.
6) چرچیل دو بار نخست وزیر انگلستان شد، یک بار از سال 1940 تا 1945 و یک بار دیگر
هم از سال 1951 تا 1955.
7) چون هنوز زنده است و دارد زندگی میکند.
8) خانم، قدش کوتاه است و دستش تا کلید طبقه هشتم آسانسور میرسد
تفکر جانبی
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. (سهراب سپهری)
اولین بار اصطلاح تفکر جانبی با تفکر گریزاندیش (Lateral thinking) را دانشمند بزرگ تفکر، ادوارد دوبونو خلق کرده است. دیونو در این رابطه ۴۵ کتاب به رشته تحریر درآورده که برخی از آنها به ۲۷ زبان ترجمه شده است.
در تفکر جانبی گفته می شود اگر دو روش برای انجام کاری وجود دارد شما روش ۲٫۵ را به کار ببرید. به طور مثال سعی کنید که ثابت کنید ”هشت = دوازده“ است. در تفکر عمودی می گویند این مسئله امکان ندارد ولی در تفکر گریزاندیشی و جانبی سعی می شود دوازده را جور دیگر ببینیم. آیا می توانیم قالب های ذهنی دوازده را در ذهن خود بشکنیم. آنگاه دوازده این طور دیده می شود: دو از ده میشود هشت
تفکر عمودی انسان ها را به درون چاله و چاه می اندازد، ولی تفکر جانبی آدم ها را از چاله درمی آورد. تفکر جانبی چیزهائی را به انسان نشان می دهد که دیدنی نیست، نقاشی ها و موسیقی هائی را به انسان نشان می دهد که قبلاً انسان آن را ندیده است. به طور مثال در کتاب ”من و دوست غولم“ اثر شل سیلور استاین قصه ای وجود دارد به نام ”نقاشی نامرئی“ و در این داستان کوتاه می گوید: ”و اینجا ما یک پسر نامرئی می بینیم که توی خانه قشنگ نامرئی اش به یک موش کوچولوئی تکه پنیری نامرئی می دهد، وای چه نقاشی قشنگی! تو هم دوست داری یک نقاشی نامرئی بکشی. نقاشی شل سیلوراستاین یک نقاشی گریزاندیش و جانبی است.
کسی که تفکر جانبی و گریزاندیشی دارد می تواند نگاه های خلاقانه داشته باشد و جملات خلاقانه بگوید. به طور مثال وقتی ایرج حسابی پسر پروفسور و دانشمند بزرگ کشور دکتر حسابی در جلسه قهرمانان صنعت صحبت می کرد می گفت دکتر اعتقاد داشتند که حکومت ها به جای اینکه به مردم دروغ بگویند و وقتی که راست گفتند مردم حرفشان را باور نکنند، بیابند به مردم راست بگویند که اگر یک بار دروغ گفتند مردم حرفشان را باور کنند. این جمله یک تفکر جانبی است. یا پل تورنس پدر خلاقیت می گوید: ”خلاقیت بریدن گوشه ها، خط زدن خطاها، عمیق تر حفر کردن، رفتن به آب های عمیق و اتصال به خورشید است. در آخر جمله تورنس یعنی اعمال به خورشید از تفکر جانبی استفاده شده است و جائی که تورنس می گوید پریدن گوشه ها منظورش این است که هر چیز چهارگوشه ای را گوشه ای را ببریم و از حالت عمودی به جانبی برسیم.
تفکر عمودی باعث می شود که انسان ها در چانه تفکر گرفتار شوند. مانند کسی که با ماشین با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت در حال حرکت است و می خواهد طبیعت را هم بنگرد. نیوتن ۲۵ سال از عمر خود را به مطالعه علم کیمیا و پژوهش در راز اکسیرهای اسرارآمیز گذراند، دورانی که برای او هیچ ارزشی نداشته است در حقیقت گرفتار تفکر عمودی بوده ولی بعد از آن شروع به تفکر جانبی می کند و خالق آثار علمی می گردد.
لارنس فونتریه از کارگردانان بزرگ سینما در سال ۱۹۹۵ انجمنی را تشکیل می دهد به نام ”دگم های ۹۵“ او در این انجمن هر سال ۱۰ دقیقه فیلم گریزاندیش می سازد و قولش را داده که تا سال ۲۰۲۴ این فیلم ها را بسازد و مردم هم هر سال صف می کشند تا فیلم های او را ببینند، اگر به نام انجمن او دقت شود، دقیقاً اسم انجمنش براساس تفکر جانبی می باشد زیرا دگم کلمه ای است که نشان می دهد که یک شخص خیلی بسته فکر می کند ولی در حقیقت برعکس بسته فکر کردن، عمل می نمایند. فیلم قالب فرشته به بازیگری رابرت دنیرو درباره شخصی است که در حقیقت شیطان و اسمش angel یعنی فرشته بود و همین اسم یعنی قلب فرشته، انسان را به اشتباه می انداخت و فکر می کنیم آنجل شخص فرشته صفت است ولی در پایان فیلم متوجه می شویم که او در حقیقت شیطان بوده است. پس درمی یابیم که انتخاب نام این فیلم براساس تفکر جانبی و گریزاندیش است.
تفکر جانبی، یک نوع دیگراندیشی است، همان طور که پائولوکوئیلیو نویسنده بزرگ برزیلی در زمان جوانی اش عضو انجمن دگراندیشان بود باعث شد که بعدها هم مطالب دگراندیش بنویسد، وقتی براساس تفکر جانبی می اندیشیم می توانید اختراعات و ابتکارهای جدیدی به وجود آورید. فکر کنید شمع هائی ساخته شوند که مثل فندک باشند و درون زیارتگاه ها بگذارند و همانند دستگاه هائی که پول می اندازند نوشابه می دهد، درون این دستگاه هم اگر پول بیندازید شمع روشن شود یا فکر کنید بوقی ساخته شود که اگر شما برای ماشین جلوئی بوق بزنید فقط همان ماشین بفهمد و بقیه از صدای بوق اذیت نشوند. وقتی می خواهید کاری ابتکاری روی یک بوق انجام دهید باید تغییرات ابتکاری عمودی را بنویسید بعد با نگاه و تفکر جانبی ایده های گریزاندیشی بدهید.
حال به این جمله دقت کنید که براساس تفکر جانبی است:
”از این به بعد به جای اینکه بگوئید نمی شود، بگوئید نه می شود“.
تفکر جانبی یعنی اندیشیدن به روشی دیگر، روشی غیر متعارف و خلاصه هر روشی غیر از آنچه تا به امروز می اندیشیده اید. ممکن است در مسیر پر فراز و نشیب تفکر جانبی کمی دچار مشکل و تا حدی شکاک شویم اما اگر هدف کشف حقیقت باشد، مصلحت اندیشی جایی ندارد.
۲۰۰۰ سال قبل خورشید را یک گوی آتشین به اندازه کف دست می دانستند که دور زمین می چرخد. امروز خورشید را ستاره ای با ابعاد چندین برابر زمین می دانند که ما دور آن می چرخیم. فردا شاید اصلا این نظریه کاملا عوض شود مثلا دانشمندان متقاعد شوند که خورشید در اصل از ذراتی تشکیل شده که به تناسب میدان مغناطیسی شان از خود امواجی ساطع می کنند!
قبول واقعیت دشوار است اما حقیقت دارد که ما از دنیای پیرامونمان چیز زیادی نمی دانیم. از سوی دیگر آنچه ما می دانیم بیشتر تابع قالبهای فکری پیش ساخته ایست که در ذهن ما گذارده شده است. درست مثل کسی که با عینک آفتابی سبز رنگی به اطرافش نگاه می کند. آیا می توان توقع داشت او دنیا را صورتی ببیند؟!
کودکی در فقر و فلاکت بزرگ شده و چیزی جز تحقیر و توهین از جامعه ندیده حالا در سن ۲۵ سالگی به سر می برد. چطور می توان توقع داشت که او عقده حقارت و خود کم بینی نداشته باشد. او اگر روزنامه نگار شود به احتمال زیاد قلمی تند و تیز و گزنده خواهد داشت. اگر جامعه شناس شود، تز دکترایش حتما ریشه های بی عدالتی و تبعیض در جامعه خواهد بود و یا اگر مدیر یک کارخانه شود یا مبنای کار را زور و ایجاد ترس در زیر دستان می گذارد و یا آنقدر دلسوز و دلرحم می شود که مدیریت برایش غیر ممکن می شود. اگر فیلسوف هم شود راجع به عقده حقارت و چگونگی غلبه بر آن تحقیق خواهد کرد. همانگونه که روان کاو آلمانی، آلفرد آدلر با چنین سابقه ای در کودکی چنین کرد.
مثالهای تفکر جانبی
یک پشه با یک فیل ازدواج می کند ولی بچه آنها توله سگ می شود، چرا؟
در تفکر عمودی چون همه چیز را طبق روال معمول می بیند با خود می گوید حتماً باید وقتی بچه ای می آید، از توی شکم مادرش باشد ولی جواب آن براساس تفکر جانبی این است که بچه شان را از پرورشگاه آوردند، تفکر جانبی تفکری است که به سؤال ها جواب های کلیشه ای نمی دهد
یک گاو و یک خر می خواهند از خیابان شلوغ عبور کنند کدام عاقلانه تر عمل می کنند؟
خر عاقلانه تر عمل می کند زیرا ابتدا گاو وقتی می خواهد از خیابان عبور کند سرش را می اندازد پائین از خیابان رد می شود ولی خر اول این طرف و آن طرف را نگاه می کند بعد سرش را مثل گاو می اندازد پائین از خیابان رد می شود. در حقیقت این جواب نشان می دهد که خر هم مثل گاو عمل کرده و عقلشان به یک اندازه است ولی این جواب زیرکانه در جواب آمده بود و جواب این سؤال براساس تفکر جانبی و کلیشه ای جواب ندادن به پرسش ها آمده بود. امروزه بسیاری از واژه ها براساس تفکر جانبی تغییر کرده اند به طوری که هم اکنون واژه هائی زیر بر اساس تفکر جانبی و گریزاندیشی بنا شده اند.
چگونه می توانید با عدد ۵، ۴، ۸، ۷ و ۱۱ به عدد ۲۰ برسید؟
اولین چیزی که به فکر شما می رسد اینست که با ضرب و تقسیم و جمع و تفریق این اعداد به عدد ۲۰ برسید. اما این اصلا امکان پذیر نیست. اما فردی که اساس تفکر جانبی را می داند تلاش می کند از قالب اعداد مذکور خارج شود. با این خروج آگاهانه او هم امکان استفاده از برخی از این اعداد را دارد و هم از امکانات جالب دیگری بهره مند می شود. مثلا عدد ۱۱ می تواند = هم باشد به شرط اینکه آنرا از حالت عمودی رایج خارج کرده و افقی کنیم. یا اگر عدد ۷ را بالای عدد ۸ بگذاریم یک علامت ضربدر درست کرده ایم. بدین ترتیب:۴ ضربدر ۵ مساوی است با ۲۰ ، به همین راحتی.
شاید فکر کنید که تفکر جانبی تنها به درد تردستی و یا سرگرمی کودکان می خورد. اما باید یادآوری کنیم که امروزه در اغلب شرکت ها و کارخانه های معتبر داشتن قدرت تفکر جانبی برای انتخاب مدیر از امتیازات مهم به شمار می آید. مدیر موفق کسی است که بتواند در بن بستها شرکتش را از بحران رهایی ببخشد وگرنه مدیریت یک شرکت رو به رشد با سیاست پنجه آهنین کار چندان دشواری نیست!
۱) ثابت کنید هشت = دوازده
۲) ثابت کنید ۷۱۹=۳
۳) چطور ممکن است چهار آدم بزگ زیر یک چتر قرار بگیرند و هیچکدام خیس نشوند؟
۴) پدر و پسری سوار بر ماشین خودشان تصادف میکنند و پدر جان خود را از دست میدهد. پسر را برای جراحی به بیمارستان میرسانند اما جراح میگوید که پسر را عمل نمیکند چون نمیتواند پسر خود را عمل کند. چطور چنین چیزی ممکن است؟
چطور می توانید تفکر جانبی تان را تقویت کنید؟
تغییر:
شما می توانید از طریق تغییر زیر ساختها و تنظیم مجدد اطلاعات به این مهم دست پیدا کنید.
بی شک این ریسک وجود دارد که به پاسخ نرسید اما نتیجه آنقدر جالب است که به ریسکش می ارزد.
شک و تردید:
برای تحقق تفکر جانبی لازم است به مفروضات شک نمود. زیرا هدف تفکر جانبی تغییر الگوهاست. استفاده از شیوه “چرا” روش موثریست. به یاد داشته باشید تنها وقتی جواب سوال را نمی دانید نپرسید چرا، بلکه حتی وقتی کاملا از پاسخ مطمئن هستید باز هم این سوال را بپرسید. تنها اینگونه می توانید از فرضیات رها شوید.
تعویق قضاوت:
اگر فردی بخواهد همواره در مسیر صحیح حرکت کند، فرصتهای خوبی را از دست میدهد. زیرا ممکن است فکر نادرستی در نهایت به اندیشهای مناسب و صحیحی منجر شود. اما اگر تلاش شما همیشه بر صحیح بودن باشد، آن وقت تفکر جانبی هرگز اجازه بروز نخواهد یافت.
در تفکر جانبی ، در نهایت ، صحیح بودن جواب مطرح است. اما در طول راه ، اشتباه مجاز است. اگر فرد بخواهد همواره در مسیر صحیح حرکت کند، فرصتهای خوبی را از دست میدهد. زیرا ممکن است فکر نادرستی در نهایت به اندیشهای مناسب و صحیح منجر شود. اما اگر تلاش ، همیشه بر صحیح بودن باشد، آن هرگز اجازه بروز نخواهد یافت.
به منظور اجرای این روش توصیه می کنم نظرات نادرستی را که به ذهنتان می رسد را ارائه دهید و به جای بررسی علت نادرست بودن آن ، به بررسی این نکته بپردازید که این راهها چطور می توانند مفید واقع شوند؟
اندیشه های حاکم:
شما تا زمانی که ندانید چه فرض یا اندیشه ای بر ذهن شما غالب است نخواهید توانست از آن فرار کنید. این دانش همان اپیستمیولوژی یا شناخت شناسی است که در واقع اساس نظریه تفکر جانبی است.
بد نیست از این به بعد وقتی کتابی را مطالعه می کنید سعی کنید اندیشه غالب یا اتوریته آن را بیابید.
تقسیم:
تقسیم یک مطلب یا موضوع به بخشهای متعدد راهی موثر برای تغییر ساخت آن است. هدف از این شیوه ، تجزیه یک موضوع به اجزاء آن نیست، بلکه مهم این است شما بتوانید یکپارچگی یک قالب ثابت را به هم بزنید و در صورت لزوم از اجزاء آن برای ساخت قالب دیگری استفاده کنید.
معکوس سازی:
در این روش ، مطالب را ابتدا به شکل اولیه آن در نظر بگیرید و سپس آن را معکوس و مقلوب کنید. به طور مثال فرض کنید آب به جای جاری شدن از بالا به پایین ، به سوی بالا هدایت شود. تمرین این شیوه برای رهایی از نگرش متعارف و رایج به موضوعات بسیار مفید است. البته همیشه نتایج درستی از این شیوه نخواهید گرفت اما گاهی نتایج باورنکردنی است.
گرد آوری و ترجمه: ندا خلفی – کارشناسی ارشد طراحی صنعتی |
|
مطالب این مجموعه، در برگیرنده خلاصهای از مجموعه مقالات منتشر شده در زمینه تفکر جانبی است که به صورت مختصر به گردآوری اطلاعات اولیه در این زمینه پرداخته است. مطالب در 3 مقاله جداگانه به صورت زیر ارائه شده اند:
این بخش به منظور آشنایی و درک بهتر مفهوم تفکر جانبی به تعریف کلی از این مقوله میپردازد.
2- مقایسۀ تفکر منطقی و تفکر جانبی : در این بخش سعی بر این بوده که با مقایسه دو روش تفکر منطقی و جانبی به مزایای استفاده از تفکر جانبی در ارائه ایدههای خلاق و جدید اشاره شود.
بخش سوم با تمرکز بیشتر به موضوع خلاقیت و مروری بر روشها و تمرینهای مختلف تفکر جانبی به ارائه ایدههای جدید و خلاق کمک میکند.
1- تعریف تفکر جانبی نیوتون: ما دیوارهای زیادی ساختیم، ولی پلهای زیادی نساختیم
تفکر جانبی (Lateral thinking) به گریز از نظریات کهنه برای یافتن نظرات نو میاندیشد و به شکلی آگاهانه، در جهت تغییر و تحول تلاش میکند و کاربرد آن مستلزم پذیرش دیدگاههای مختلف نسبت به موضوع است. روشهای مختلف تفکر جانبی برای یافتن راههای جدید و متفاوت به کار میروند و حتی گاهی به طرح نظرات کاملاً غیرمنطقی منجر میشود ، با این حال جستجوی راههای جدید و متعدد، نشانة تمایل به خلاقیت بوده و باعث برانگیختن و سیلان فکر میشود.
"روشهای تفکر جانبی بر پایة رفتار سیستمهای الگوساز بنا شدهاند و سعی در تغییر الگوهای تثبیت شده آن دارند. این تکنیکها به گونهای طراحی شدهاند تا به متفکر کمک کنند به جای دنبالهروی از الگوها، آنها را در نقطهای قطع کرده و از مسیر آنها خارج شود و به الگوی جدیدی برسد، که به زبان ارشمیدس آن را- یافتم-می نامیم." (2-140)
تفکر جانبی که توسط آقای دکتر ادوارد دبونو (Edward de Bono) ابداع شده است، مجموعهای از گرایشها، اصطلاحات، فنون و روشهاست که در حل مشکلات و تبدیل آنها به موقعیتهای مناسب و ارائه راهحلهای متعدد و متفاوت مورد استفاده قرار میگیرد و باعث افزایش ایدههای جدید و شکوفا شدن خلاقیت در مواقع لازم میشود. تفکر جانبی با سیستم الگوسازی ذهن در ارتباط است. بدین معنا که ذهن به صورت یک سیستم، اطلاعات و تجربیات زندگی را که توسط ادراک کسب شدهاند، به شکل الگوهایی سازماندهی میکند و تفکر جانبی با تغییر این الگوها از یک مسیر به مسیری دیگر سر و کار دارد و بدین سان ما را از دام الگوهای قدیمی تفکرمان که مانع خلاقیت میشوند، رها میسازد و به نتایجی نو میرساند که توسط تفکر منطقی قدم به قدم، قابل دسترسی نمیباشند. زیرا تفکر منطقی به قضاوت راجع به درستی یک ایده و یافتن اشتباهات آن توجه دارد ولیکن تفکر جانبی بیشتر به ارزش حرکتی و انگیزشی ایدهها تأکید میکند.
در نتیجه تفکر جانبی مجموعهای از گرایشها، اصطلاحات، فنون و روش هاست که به ما امکان میدهد از یک مکانیزم تغییر الگو استفاده کرده و از مسیر همیشگی الگوها خارج شویم، و با بکارگیری تکنیکهای مربوطه خلاقیت ذهن را در حل مشکلات و ارائه ایدههای متعدد و متفاوت پرورش دهیم؛ و از پرسه زدن در کوچه پس کوچههای ذهن دوری کنیم و بدین منظور باید به تفکر به عنوان مهارتی بنگریم که هر کس میتواند آن را به کار گیرد. تفکر جانبی مهارتی است که با بکارگیری تکنیکها و ابزارها و با وجود محدودیتهای بسیار، باعث بالا رفتن خلاقیت ذهن شده و در ارائه راه حلهای متعدد و متفاوت در هنگام حل مشکلات مورد استفاده قرار میگیرد.
مثال: تفکر جانبی پروسهای سیستماتیک به منظور رسیدن به ایدهای خلاق و جدید است، این روش از تکنیکهای تفکر غیر مرسوم و غیر منطقی که معمولاً روش تفکر رایج ما، مانع آن میشود، استفاده میکند. "اصطلاح تفکر جانبی در سال 1967 توسط آقای ادوارد بونو ابداع شد و هم اکنون این لغت رسماً وارد زبان انگلیسی شده و در فرهنگ لغت آکسفورد با ذکر نام آقای دبونو ثبت شده است. دکتر دبونو از نویسندگان پیشتاز در حوزة خلاقیت میباشد و ابزار تفکر جانبی ایشان بر پایة چگونگی عملکرد مغز به عنوان یک مرکز اطلاعاتی خود سامانده (Self- organizing information system) میباشد که در این سیستمها، تفکر جانبی به آگاهی و ادراک ذهنی توجه دارد و سعی دارد برای دستیابی به ایدههایی جدید از این سوی الگوها به آن سوی الگویی دیگر حرکت کند؛" (21-1) "همچنین درک چگونگی استفادۀ ذهن از الگوها، و تغییر از الگویی به الگوی دیگر، توسط ابزار و تکنیکهای تفکر جانبی مورد توجه قرار میگیرد. تکنیکهای تفکر جانبی سالهاست که در مدارس برخی از کشورها مورد استفاده قرار میگیرد و همچنین شرکتهای بزرگی در سراسر دنیا از آن بهره میبرند." (6-1) "در این زمینه اصطلاحی وجود دارد که میگوید، خارج از مکعب فکر کنید.( Think outside the box) معمای 9 نقطه بهترین مثال آن میباشد: 9 نقطه چیده شده داخل یک مربع را بوسیلة 4 خط مستقیم و مرتبط، بدون برداشتن نوک قلم از روی کاغذ، به هم وصل کنید؛
این معمای معروف از سال 1970 در میان بسیاری از مشاورین مدیریت به منظور دور ریختن فرضیههای ابتدایی و اولیه، به کار برده شده است. تنها راه حل این است که خطوط از محدودهای که توسط نقاط در ذهن ایجاد شدهاند، خارج شوند. این معما مصداقی است برای خارج از مکعب فکر کردن بدین معنا که مشکلات را با دیدی متفاوت باید نگاه کرد و بدون توجه به پیشفرضها و به شکل جانبی راجع به آنها اندیشید."(1-18)
پروسۀ تفکر جانبی نگرشی از ذهن است که نیازمند اراده میباشد تا بکوشد امور پدیدههای موجود را، نه آنگونه که هستند بلکه به طرق مختلف بررسی کند و متضمن ادراک است که هر گونه راه نگرش به پدیدهها، تنها یک راه در میان بسیاری از راههای ممکن دیگر است. ادوارد دبونو نیز در این باره چنین گفته است: " گاهی برخی مشکلات با از بین بردن سبب و دلیل آن مشکل حل نمیشوند، بلکه راهحل در طراحی مسیری است برای به جلو پیش بردن کار، حتی اگر مشکل سر جای خود باقی بماند."
منابع و مآخذ:
1- دبونو، ادوارد (1384) درسهای درست اندیشیدن، ملک دخت قاسمی نیک منش،نشر اختران ،تهران 2- دبونو، ادوارد(1384) شش کلاه تفکر: نگاهی تازه به مدیریت اندیشه،آذین ایزدی فر، انتشارات پیک بهار، تهران 3- دبونو، ادوارد(1376) تفکر نوین، ضیاء الدین رضاخانی، انتشارات کویر، تهران 4- دبونو، ادوارد(1364) تفکر جانبی، عباس بشارتیان، بی نشر، تهران 5- De Bono, E. (October 1979) SCHUMACHER UK BRISTOL LECTURES, lateral thinking 7- www.hollisny.com/lateral.htm 9- Lateral thinking-an introduction/C.W.A.M./van.Overveld/ Motivation, Techniques and Methods 10- www.aydinstone.com/article-24.html 12-www.thinkingmanagers.com/links/intreoreneurship.php 13- www.aydinstone.com/article-31.html 14- http://www.edwdebono.com/index.html 15- http://en.wikipedia.org/wiki/Thinking_outside_the_box 16- http://tip.psychology.org/debono.html 17- http://en.wikipedia.org/wiki/Lateral_thinking 18- syque.com/quality_tools/tools/Tools36.htm 19- De Bono, E. (1968). New think; the use of lateral thinking in the generation of new ideas. New York: Basic Books. 20- De Bono, E. (1970). Lateral thinking: creativity step by step. New York: Harper &Row. |
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
ادامه مطلب ...
گرد آوری و ترجمه: ندا خلفی – کارشناسی ارشد طراحی صنعتی |
|
مطالب این مجموعه، در برگیرنده خلاصهای از مجموعه مقالات منتشر شده در زمینه تفکر جانبی است که به صورت مختصر به گردآوری اطلاعات اولیه در این زمینه پرداخته است. مطالب در 3 مقاله جداگانه به صورت زیر ارائه شده اند:
این بخش به منظور آشنایی و درک بهتر مفهوم تفکر جانبی به تعریف کلی از این مقوله میپردازد.
2- مقایسۀ تفکر منطقی و تفکر جانبی : در این بخش سعی بر این بوده که با مقایسه دو روش تفکر منطقی و جانبی به مزایای استفاده از تفکر جانبی در ارائه ایدههای خلاق و جدید اشاره شود.
بخش سوم با تمرکز بیشتر به موضوع خلاقیت و مروری بر روشها و تمرینهای مختلف تفکر جانبی به ارائه ایدههای جدید و خلاق کمک میکند.
2- مقایسۀ تفکر منطقی و تفکر جانبی:
"در تفکر منطقی هنگامی که به فکر ارائه ایده برای حل مشکلی هستیم فقط در محدودۀ موضوع مشکل میاندیشیم و به فکر نزدیکترین و ممکنترین راه برای رسیدن به جواب هستیم و به جای ایدههای متفاوت همیشه به یک جواب درست میاندیشیم. ما از دوران مدرسه نیز با این سیستم روبرو بودیم و همیشه سوالاتی که مطرح میشدند فقط دارای یک جواب صحیح بودند. در حالی که تفکر جانبی بسیار کمتر از تفکر منطقی به شکل اتوماتیکوار عمل میکند و یک سویه حرکت نمیکند؛ بلکه در این روش تلاش بیشتر و گستردهتری در جهت آگاهی صورت میگیرد، پس نتایج بزرگتر و بهتری نیز بدست خواهد آمد و بهترین حالت زمانیست که چندین جواب متفاوت برای مشکل پیدا شود.
تصویر:1 (15-1)
در این روش این ذهنیت بوجود میآید که با دور شدن از موضوع نیز میتوان ایدههای خوبی برای رسیدن به جواب یافت، بر خلاف تفکر منطقی که تلاش آن فقط در جهتی مستقیم برای رسیدن به جواب است." (9-5) " تفکر جانبی دربارة ادراک است نه منطق و لیکن بدین معنا نیست که تفکر منطقی باید کنار گذاشته شود بلکه باید شدت عمل منطق در سیر تفکر متعادل گردد. منطق هر شخص نشاندهندة ادراک اوست که نحوة برخورد و عمل شخص در موقعیتهای متفاوت را باعث میشود. برای مثال ممکن است، برای رفتار خاص شخصی پاداشی در نظر گرفته شود ولیکن به عنوان رشوه تلقی شود. لذا ادراک هر کس مخصوص خودش بوده و منطق او با دیگران متفاوت است" (1-132) بقیه در ادامه مطلب |
ادامه مطلب ...
تفکر جانبی شامل استدلال هایی است که در ظاهر معلوم نیستند و شامل ایده هایی است که تنها با استفاده از منطق گام به گام سنتی به دست نمیآیند.
تفکر جانبی واژه ای است که توسط ادوارد دبونو (Edward de Bono)، روانشناس، پزشک و نویسنده اهل کشور مالت، مطرح شد. این واژه اولین بار در کتاب دبونو با عنوان «استفاده از تفکر جانبی» که در سال 1967 منتشر گردید ظاهر شد. پس از آن این واژه در واژهنامه انگلیسی آکسفورد که منبع اصلی واژگان زبان انگلیسی است وارد شد.
به عنوان مثال فرض کنید: پدر و پسری سوار بر ماشین خودشان تصادف میکنند و پدر جان خود را از دست میدهد. پسر را برای جراحی به بیمارستان میرسانند اما پزشک جراح میگوید که پسر را عمل نمیکند چون نمیتواند پسر خود را عمل کند. چطور ممکن است؟ ممکن است جوابهایی به نظر شما برسد. مثلاً پدری که جان باخته است پدر ناتنی پسر است. اما اگر بتوانیم ادارکات و مفروضات معمول خود (که جراحان معمولاً مرد هستند) را کنار بگذاریم آنگاه به این نتیجه میرسیم که پزشک جراح، میتواند مادر پسر مجروح باشد.
تفکر جانبی گونهای از تفکر خلاق است. تفکر خلاق شامل چند تفکر نوع میگردد.
در تفکر جانبی سعی میشود منطق محاسباتی، منطق استدلالی سنتی و مفروضات و ادراکات تغییر کند و با رویکرد سنت شکنی از زاویه های دیگری به موضوع مورد تفکر و بررسی نگاه شود. البته تفکر جانبی هیچگاه تفکر سنتی را نفی نمیکند چه بسا در خیلی از موارد ممکن است به صورت مؤثر بتوانیم از تقکر سنتی استفاده کنیم.
تفکر جانبی فقط در حوزه حل مسئله محدود نمیشود و همواره هنگام تفکر قابل استفاده است. تفکر جانبی واژه جدایی از تفکر موازی است و این دو واژه مترداف یکدیگر نیستند. تفکر موازی سعی میکند زوایای مختلف مورد نظر تفکر جانبی را همزمان در بررسی مسائل و موضوعات به کار بگیرد. به عنوان مثال تکنیک شش کلاه تفکر برای پیاده سازی تفکر موازی به کار گرفته میشود.
در حل مسائل میتوان مفروضات محیطی و ادراکات خود را تغییر داد و از سنتی که دیگران آن را دنبال میکنند تبعیت نکرد. این رویکرد تفکر جانبی نام دارد. موش، سنت معمول در حل معمای مسیریابی را میشکند و آن را با روش و ابزار دیگری حل میکند.
تعریف تفکر جانبی و یا Lateral Thinking:
روش های تفکر معطوف به تغییر مفاهیم و ادراک. فرایند حل مسئله به روش های ظاهراً غیر منطقی.
تفکر جانبی شامل استدلال هایی است که در ظاهر معلوم نیستند و شامل ایده هایی است که تنها با استفاده از منطق گام به گام سنتی به دست نمیآیند.
تفکر جانبی واژه ای است که توسط ادوارد دبونو (Edward de Bono)، روانشناس، پزشک و نویسنده اهل کشور مالت، مطرح شد. این واژه اولین بار در کتاب دبونو با عنوان «استفاده از تفکر جانبی» که در سال 1967 منتشر گردید ظاهر شد. پس از آن این واژه در واژهنامه انگلیسی آکسفورد که منبع اصلی واژگان زبان انگلیسی است وارد شد.
به عنوان مثال فرض کنید: پدر و پسری سوار بر ماشین خودشان تصادف میکنند و پدر جان خود را از دست میدهد. پسر را برای جراحی به بیمارستان میرسانند اما پزشک جراح میگوید که پسر را عمل نمیکند چون نمیتواند پسر خود را عمل کند. چطور ممکن است؟ ممکن است جوابهایی به نظر شما برسد. مثلاً پدری که جان باخته است پدر ناتنی پسر است. اما اگر بتوانیم ادارکات و مفروضات معمول خود (که جراحان معمولاً مرد هستند) را کنار بگذاریم آنگاه به این نتیجه میرسیم که پزشک جراح، میتواند مادر پسر مجروح باشد.
تفکر جانبی گونهای از تفکر خلاق است. تفکر خلاق شامل چند تفکر نوع میگردد.
در تفکر جانبی سعی میشود منطق محاسباتی، منطق استدلالی سنتی و مفروضات و ادراکات تغییر کند و با رویکرد سنت شکنی از زاویه های دیگری به موضوع مورد تفکر و بررسی نگاه شود. البته تفکر جانبی هیچگاه تفکر سنتی را نفی نمیکند چه بسا در خیلی از موارد ممکن است به صورت مؤثر بتوانیم از تقکر سنتی استفاده کنیم.
تفکر جانبی فقط در حوزه حل مسئله محدود نمیشود و همواره هنگام تفکر قابل استفاده است. تفکر جانبی واژه جدایی از تفکر موازی است و این دو واژه مترداف یکدیگر نیستند. تفکر موازی سعی میکند زوایای مختلف مورد نظر تفکر جانبی را همزمان در بررسی مسائل و موضوعات به کار بگیرد. به عنوان مثال تکنیک شش کلاه تفکر برای پیاده سازی تفکر موازی به کار گرفته میشود.
ادامه مطلب ...