آموزش یادگیری ذهن آگاهانه توسط مهندس کوثری

در قرن بیست و یک برای با سواد بودن یادگیری را باید یاد گرفت.

آموزش یادگیری ذهن آگاهانه توسط مهندس کوثری

در قرن بیست و یک برای با سواد بودن یادگیری را باید یاد گرفت.

با ذهن آگاهی فکر از قید های خود ساخته اش رها می شود.

تفکر جانبی شامل استدلال هایی است که در ظاهر معلوم نیستند و شامل ایده هایی است که تنها با استفاده از منطق گام به گام سنتی به دست نمی‌آیند.

تفکر جانبی واژه ای است که توسط ادوارد دبونو (Edward de Bono)، روانشناس، پزشک و نویسنده اهل کشور مالت، مطرح شد. این واژه اولین بار در کتاب دبونو با عنوان «استفاده از تفکر جانبی» که در سال 1967 منتشر گردید ظاهر شد. پس از آن این واژه در واژه‌نامه انگلیسی آکسفورد که منبع اصلی واژگان زبان انگلیسی است وارد شد.

به عنوان مثال فرض کنید: پدر و پسری سوار بر ماشین خودشان تصادف می‌کنند و پدر جان خود را از دست می‌دهد. پسر را برای جراحی به بیمارستان می‌رسانند اما پزشک جراح می‌گوید که پسر را عمل نمی‌کند چون نمی‌تواند پسر خود را عمل کند. چطور ممکن است؟ ممکن است جوابهایی به نظر شما برسد. مثلاً پدری که جان باخته است پدر ناتنی پسر است. اما اگر بتوانیم ادارکات و مفروضات معمول خود (که جراحان معمولاً مرد هستند) را کنار بگذاریم آنگاه به این نتیجه می‌رسیم که پزشک جراح، می‌تواند مادر پسر مجروح باشد.

تفکر جانبی گونه‌ای از تفکر خلاق است. تفکر خلاق شامل چند تفکر نوع می‌گردد.

در تفکر جانبی سعی می‌شود منطق محاسباتی، منطق استدلالی سنتی و مفروضات و ادراکات تغییر کند و با رویکرد سنت شکنی از زاویه های دیگری به موضوع مورد تفکر و بررسی نگاه شود. البته تفکر جانبی هیچگاه تفکر سنتی را نفی نمی‌کند چه بسا در خیلی از موارد ممکن است به صورت مؤثر بتوانیم از تقکر سنتی استفاده کنیم.

تفکر جانبی فقط در حوزه حل مسئله محدود نمی‌شود و همواره هنگام تفکر قابل استفاده است. تفکر جانبی واژه جدایی از تفکر موازی است و این دو واژه مترداف یکدیگر نیستند. تفکر موازی سعی می‌کند زوایای مختلف مورد نظر تفکر جانبی را همزمان در بررسی مسائل و موضوعات به کار بگیرد. به عنوان مثال تکنیک شش کلاه تفکر برای پیاده سازی تفکر موازی به کار گرفته می‌شود.




تفکر جانبی واژه ای است که اولین بار توسط ادوارد دبونو، روانشناس، پزشک و نویسنده اهل کشور مالت مطرح شد. کتاب او نیز با همین عنوان در سال ۱۹۶۷ منتشر گردید. طولی نکشید که این واژه توسط لغت نامه انگلیسی آکسفورد که منبع اصلی واژگان زبان انگلیسی است تایید شد.


تفکر جانبی یعنی اندیشیدن به روشی دیگر، روشی غیر متعارف و خلاصه هر روشی غیر از آنچه تا به امروز می اندیشیده اید. ممکن است در مسیر پر فراز و نشیب تفکر جانبی کمی دچار مشکل و تا حدی شکاک شویم اما اگر هدف کشف حقیقت باشد، مصلحت اندیشی جایی ندارد.

فیلسوفی اعتقاد داشت تصویری که ما از دنیای بیرون از خود درک می کنیم، هیچ ارتباطی با واقعیت دنیای خارج ندارد و تنها ساخته و پرداخته ذهن ماست. البته این عقیده افراطی امروزه چندان مورد قبول جامعه ما نیست اما شما از کجا مطمئن هستید که آنچه را توسط حواس پنجگانه تان حس می کنید واقعا به همان شکل و فرم در دنیای واقعی وجود دارد؟

۲۰۰۰ سال قبل خورشید را یک گوی آتشین به اندازه کف دست می دانستند که دور زمین می چرخد. امروز خورشید را ستاره ای با ابعاد چندین برابر زمین می دانند که ما دور آن می چرخیم. فردا شاید اصلا این نظریه کاملا عوض شود مثلا دانشمندان متقاعد شوند که خورشید در اصل از ذراتی تشکیل شده که به تناسب میدان مغناطیسی شان از خود امواجی ساطع می کنند!

قبول واقعیت دشوار است اما حقیقت دارد که ما از دنیای پیرامونمان چیز زیادی نمی دانیم. از سوی دیگر آنچه ما می دانیم بیشتر تابع قالبهای فکری پیش ساخته ایست که در ذهن ما گذارده شده است. درست مثل کسی که با عینک آفتابی سبز رنگی به اطرافش نگاه می کند. آیا می توان توقع داشت او دنیا را صورتی ببیند؟!

کودکی در فقر و فلاکت بزرگ شده و چیزی جز تحقیر و توهین از جامعه ندیده حالا در سن ۲۵ سالگی به سر می برد. چطور می توان توقع داشت که او عقده حقارت و خود کم بینی نداشته باشد. او اگر روزنامه نگار شود به احتمال زیاد قلمی تند و تیز و گزنده خواهد داشت. اگر جامعه شناس شود، تز دکترایش حتما ریشه های بی عدالتی و تبعیض در جامعه خواهد بود و یا اگر مدیر یک کارخانه شود یا مبنای کار را زور و ایجاد ترس در زیر دستان می گذارد و یا آنقدر دلسوز و دلرحم می شود که مدیریت برایش غیر ممکن می شود. اگر فیلسوف هم شود راجع به عقده حقارت و چگونگی غلبه بر آن تحقیق خواهد کرد. همانگونه که روان کاو آلمانی، آلفرد آدلر با چنین سابقه ای در کودکی چنین کرد.

● تشخیص نیمی از درمان

البته این بدان معنا نیست که ما هیچ نقشی در ساخته شدن این قالبها و فیلتر ها نداریم و چون در خانواده ای مفرح بزرگ شده ایم هیچگاه نخواهیم توانست از این فیلتر فکری خارج شویم. اتفاقا برعکس راههایی وجود دارد که ما بتوانیم این قوانین دترمینیستی (جبر گرایی) را کنار بزنیم. یکی از این راهها تفکر جانبی است.

از قدیم گفته اند تشخیص نیمی از درمان است. همینکه ما به دانسته های خود، برداشتهای خود، استباطها و استدلالهایی که عمری روی آن قسم می خورده ایم بیشتر بیاندیشم و سعی کنیم ریشه ایجاد و شکل گیری آن در ذهنمان را پیدا کنیم، کاری است بس ارزشمند. البته ممکن است در این مسیر پر فراز و نشیب کمی دچار مشکل و تا حدی شکاک شویم اما اگر هدف کشف حقیقت باشد، مصلحت اندیشی جایی ندارد.

نکته مهم دیگر آنکه گاهی ما فکر می کنیم برای رهایی یک قالب فکری باید درست در نقطه مقابل حرکت کنیم. در صورتی که این مخالفت جویی نیز نوعی تاثیر گرفتن از فضای حاکم است منتهی از نوع عکس آن.

تفکر جانبی در اصل راهی است برای شکستن این قالبها، راهی است برای اندیشیدن به موضوعات روزمره منتهی از مسیری کاملا متفاوت .

تفکر جانبی واژه ای است که اولین بار توسط ادوارد دبونو، روانشناس، پزشک و نویسنده اهل کشور مالت مطرح شد. کتاب او نیز با همین عنوان در سال ۱۹۶۷ منتشر گردید. طولی نکشید که این واژه توسط لغت نامه انگلیسی آکسفورد که منبع اصلی واژگان زبان انگلیسی است تایید شد.

بگذارید یک مثال برایتان بزنم.

از شما سوال می شود چگونه می توانید با عدد ۵، ۴، ۸، ۷ و ۱۱ به عدد ۲۰ برسید؟

اولین چیزی که به فکر شما می رسد اینست که با ضرب و تقسیم و جمع و تفریق این اعداد به عدد ۲۰ برسید. اما این اصلا امکان پذیر نیست. اما فردی که اساس تفکر جانبی را می داند تلاش می کند از قالب اعداد مذکور خارج شود. با این خروج آگاهانه او هم امکان استفاده از برخی از این اعداد را دارد و هم از امکانات جالب دیگری بهره مند می شود. مثلا عدد ۱۱ می تواند = هم باشد به شرط اینکه آنرا از حالت عمودی رایج خارج کرده و افقی کنیم. یا اگر عدد ۷ را بالای عدد ۸ بگذاریم یک علامت ضربدر درست کرده ایم. بدین ترتیب:

۴ ضربدر ۵ مساوی است با ۲۰ ، به همین راحتی.

شاید فکر کنید که تفکر جانبی تنها به درد تردستی و یا سرگرمی کودکان می خورد. اما باید یادآوری کنیم که امروزه در اغلب شرکت ها و کارخانه های معتبر داشتن قدرت تفکر جانبی برای انتخاب مدیر از امتیازات مهم به شمار می آید. مدیر موفق کسی است که بتواند در بن بستها شرکتش را از بحران رهایی ببخشد وگرنه مدیریت یک شرکت رو به رشد با سیاست پنجه آهنین کار چندان دشواری نیست!

اگر شما هم علاقه مند شدید قدرت تفکر جانبی خود را بسنجید سوالات زیر را حل کنید و پاسخ آنها را با پاسخ های داده شده بسنجید.

۱) ثابت کنید هشت = دوازده

۲) ثابت کنید ۷۱۹=۳

۳) چطور می شود یک پشه با فیل ازدواج کند ولی بچه شان توله سگ شود.

۴) چطور ممکن است چهار آدم بزگ زیر یک چتر قرار بگیرند و هیچکدام خیس نشوند؟

۵) پدر و پسری سوار بر ماشین خودشان تصادف میکنند و پدر جان خود را از دست میدهد. پسر را برای جراحی به بیمارستان میرسانند اما جراح میگوید که پسر را عمل نمیکند چون نمیتواند پسر خود را عمل کند. چطور چنین چیزی ممکن است؟

اما چطور می توانید تفکر جانبی تان را تقویت کنید؟

ـ تغییر:

شما می توانید از طریق تغییر زیر ساختها و تنظیم مجدد اطلاعات به این مهم دست پیدا کنید.

بی شک این ریسک وجود دارد که به پاسخ نرسید اما نتیجه آنقدر جالب است که به ریسکش می ارزد.

ـ شک و تردید:

برای تحقق تفکر جانبی لازم است به مفروضات شک نمود. زیرا هدف تفکر جانبی تغییر الگوهاست. استفاده از شیوه "چرا" روش موثریست. به یاد داشته باشید تنها وقتی جواب سوال را نمی دانید نپرسید چرا، بلکه حتی وقتی کاملا از پاسخ مطمئن هستید باز هم این سوال را بپرسید. تنها اینگونه می توانید از فرضیات رها شوید.

ـ تعویق قضاوت:

اگر فردی بخواهد همواره در مسیر صحیح حرکت کند، فرصتهای خوبی را از دست میدهد. زیرا ممکن است فکر نادرستی در نهایت به اندیشهای مناسب و صحیحی منجر شود. اما اگر تلاش شما همیشه بر صحیح بودن باشد، آن وقت تفکر جانبی هرگز اجازه بروز نخواهد یافت.

در تفکر جانبی ، در نهایت ، صحیح بودن جواب مطرح است. اما در طول راه ، اشتباه مجاز است. اگر فرد بخواهد همواره در مسیر صحیح حرکت کند، فرصتهای خوبی را از دست میدهد. زیرا ممکن است فکر نادرستی در نهایت به اندیشهای مناسب و صحیح منجر شود. اما اگر تلاش ، همیشه بر صحیح بودن باشد، آن هرگز اجازه بروز نخواهد یافت.

به منظور اجرای این روش توصیه می کنم نظرات نادرستی را که به ذهنتان می رسد را ارائه دهید و به جای بررسی علت نادرست بودن آن ، به بررسی این نکته بپردازید که این راهها چطور می توانند مفید واقع شوند؟

ـ اندیشه های حاکم:

شما تازمانی که ندانید چه فرض یا اندیشه ای بر ذهن شما عالب است نخواهید توانست از آن فرار کنید. این دانش همان اپیستمیولوژی یا شناخت شناسی است که در واقع اساس نظریه تفکر جانبی است.

بد نیست از این به بعد وقتی کتابی را مطالعه می کنید سعی کنید اندیشه غالب یا اتوریته آن را بیابید.

ـ تقسیم:

تقسیم یک مطلب یا موضوع به بخشهای متعدد راهی موثر برای تغییر ساخت آن است. هدف از این شیوه ، تجزیه یک موضوع به اجزاء آن نیست، بلکه مهم این است شما بتوانید یکپارچگی یک قالب ثابت را به هم بزنید و در صورت لزوم از اجزاء آن برای ساخت قالب دیگری استفاده کنید.

ـ معکوس سازی:

در این روش ، مطالب را ابتدا به شکل اولیه آن در نظر بگیرید و سپس آن را معکوس و مقلوب کنید. به طور مثال فرض کنید آب به جای جاری شدن از بالا به پایین ، به سوی بالا هدایت شود. تمرین این شیوه برای رهایی از نگرش متعارف و رایج به موضوعات بسیار مفید است. البته همیشه نتایج درستی از این شیوه نخواهید گرفت اما گاهی نتایج باورنکردنی است.

به عنوان کلام آخرجلوگیری از قضاوت فوری ، پیش فرض کشف خلاقیت شماست.

▪ پاسخها:

۱) هشت مساوی دو از ده (۱۰-۲=۸)

۲) عدد یک را افقی کنید و به ۷ متصل کنید اینجوری یک رایکال درست کرده اید. آیا جذر عدد ۹ مساوی ۳ نیست؟

۳) لزومی ندارد فیل بچه دار شود آنها می توانند یک توله سگ را به فرزندی قبول کنند.

۴) هوا آفتابی بوده است.

۵) جراح مادر پسر است.

▪ سوتیترهای پیشنهادی:

۱) ممکن است در مسیر پر فراز و نشیب تفکر جانبی کمی دچار مشکل و تا حدی شکاک شویم اما اگر هدف کشف حقیقت باشد، مصلحت اندیشی جایی ندارد.

۲) تفکر جانبی واژه ای است که اولین بار توسط ادوارد دبونو، روانشناس، پزشک و نویسنده اهل کشور مالت در سال ۱۹۶۷ مطرح شد.

۳) امروزه در اغلب شرکت ها و کارخانه های معتبر داشتن قدرت تفکر جانبی برای انتخاب مدیر از امتیازات مهم به شمار می آید.

دکتر مهرداد اخوان بهبهانی


روشهای تمرین تفکر جانبی

تغییر

منظور از تغییر ، تفکر جانبی برای یافتن راه حلهای تازه ، از طریق تغییر ساخت و تنظیم مجدد اطلاعات است، برای تمرین این شیوه ، تعیین سهمیه ، روش خوبی است، یعنی در هر موضوع رسیدن به تعداد معینی جواب مشخص گردد. بدین ترتیب افراد تا تکمیل سهمیه به بررسی راه حل‌های مختلف خواهند پرداخت.

شک و تردید

برای تحقق تفکر جانبی لازم است به مفروضات شک نمود. زیرا هدف تفکر جانبی تغییر یا تجدید ساخت هر الگویی است. استفاده از شیوه "چرا" در انجام این روش موثر است. استفاده از این شیوه ، مربوط به زمانی نیست که فرد جواب را نداند، بلکه ممکن است مطلب کاملا آشنا باشد و باز فرد بپرسد چرا؟ هدف از این روش ایجاد شکاکیت نیست، بلکه مهم این است که شخص بداند توسط فرض‌ها زندانی نمی‌شود. در این صورت با آزادی بیشتری می‌تواند از آنها استفاده کند.

تعویق قضاوت

در تفکر جانبی ، در نهایت ، صحیح بودن جواب مطرح است. اما در طول راه ، اشتباه مجاز است. اگر فرد بخواهد همواره در مسیر صحیح حرکت کند، فرصتهای خوبی را از دست می‌دهد. زیرا ممکن است فکر نادرستی در نهایت به اندیشه‌ای مناسب و صحیح منجر شود. اما اگر تلاش ، همیشه بر صحیح بودن باشد، آن هرگز اجازه بروز نخواهد یافت.

زمانی که درست بودن ملاک باشد، یک جواب یا نظم کفایت می‌کند و راجع به جواب و نظم بهتر فکر نمی‌شود، ولی با ایجاد تاخیر در قضاوت ، فرد هر اندیشه‌ای را فورا بی‌ارزش نمی‌خواند و مدت بیشتری آن را دنبال می‌کند و همین می‌تواند اندیشه‌های دیگری را بپروراند. به منظور اجرای عملی این روش می‌توان نظرات نادرستی را ارائه داد و به جای بررسی علت نادرست بودن آن ، به بررسی این نکته پرداخت که چگونه می‌توان آن را مفید ساخت. یک ظرف سوراخ را می‌توان بلافاصله به دور انداخت، اما به کاربردهای دیگر آن نیز می‌توان فکر کرد.

اندیشه های حاکم

یافتن اندیشه های اصلی یک مطلب ، نقش مهمی در اجتناب فرد از تاثیرپذیری از آنها دارد. کسی که نتواند عقیده و اندیشه حاکم را بیابد، تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد. در اجرای عملی این شیوه ، می‌توان از افراد خواست تا به مطالعه مقاله یا کتابی بپردازند و سپس اندیشه‌های حاکم آن را برگزینند.

تقسیم

تقسیم یک مطلب یا موضوع به بخشهای متعدد راهی موثر برای تغییر ساخت آن است. هدف از این شیوه ، تجزیه یک موضوع به اجزاء آن نیست، بلکه مهم این است که اجزاء یک مطلب تولید شود. تقسیم مصنوعی باعث می‌شود تا اجزاء یک کل به شیوه‌های جدیدی بهم پیوند بخورند. هدف از این روش برهم زدن یکپارچگی یک قالب ثابت است. بنابراین لزومی ندارد که این تقسیم تمام موضوع را فرا بگیرد. در اجرای عملی این کار ، موضوع را انتخاب کنید (بطور مثال حمل و نقل با اتوبوس) و سپس اجزای آن را در نظر بگیرید. (بطور مثال اندازه اتوبوس ، تعداد افراد ، راحتی و آسایش ، انتخاب مسیر و...).

معکوس سازی

در این روش ، مطالب را ابتدا به شکل اولیه آن در نظر بگیرید و سپس آن را معکوس و مقلوب کنید. (برای مثال ، فرض کنید آب به جای جاری شدن از بالا به پایین ، به سوی بالا هدایت شود). تمرین این شیوه برای رهایی از نگرش متعارف و رایج به موضوع است. همچنین ، برای مقابله با ترس از اشتباه کردن و انجام کاری که درست بودن آن مورد تردید است، می‌تواند مفید باشد.

گاهی نیز ممکن است با وارونه‌سازی به نتایج مناسبی برسید. در اجرای عملی این شیوه ، موضوعاتی ارائه و سعی می‌شود افراد تا آنجا که ممکن است به شیوه‌های مختلفی آن موضوع را وارونه سازند. تورنس نیز مهارت‌هایی را برای خلاقیت ضروری می‌داند و به والدین و مربیان پیشنهاد می‌کند این مهارت‌ها را به کودکان و نوجوانان خویش بیاموزند.

جلوگیری از قضاوت فوری ، یک مهارت اساسی در خلاقیت است.

  • بررسی راه‌های مختلف
  • ابتکار
  • درک اصل مطلب
  • تعویض قضاوت
  • توجه به عواطف
  • تجسم قوی
  • تخیل
  • نگاهی دوباره
  • درونکساری
  • شوخ طبعی

بررسی راه‌های مختلف

با بررسی راه‌های بیشتر حل مساله ، امکان دستیابی به راه حل‌های مناسب و بهتر بیشتر خواهد شد. برای مثال ، معلمی که علیرغم تفاوت‌های فردی دانش آموزان ، از روش تدریس معینی پیروی می‌کند، نمی‌تواند در کارش موفقیت چندانی به‌دست‌آورد. برای ارائه راه حل‌های هر چه بیشتر ، لازم است از قضاوت و داروی و انتقاد نسبت به عقاید و اندیشه‌ها دوری جست و محدودیتی برای ارائه آنها اعمال ننمود.

برای ایجاد عواطف و عوامل غیرمنطقی نقش اول را در خلاقیت بازی می‌کند. این مهارت همچنین استفاده از سوالاتی که مساله را بطور عمیق بررسی می‌کند و فرد را به تفکر وادارد، مفید است. سوالاتی که با پاسخ آوری و نه تکمیل نگردد. علاوه بر اینها ، توجه به جنبه‌های مختلف مساله نیز می‌تواند مفید واقع شود، زیرا توجه به هر جنبه ، دستیابی به راه حل‌های گوناگون و بیشتری را میسر می‌سازد.

ابتکار

معمولا با حذف تفکر عادی و عادتی و با اندیشیدن به چیزهای غیرمعمول و غیر عادی ، امکان ابتکار فراهم می‌گردد. عوامل احساسی و فوق منطقی در داشتن ابتکار فراهم می‌گردد. عوامل احساسی و فوق منطقی در داشتن ابتکار تاثیر دارد. فرد مبتکر از این که متفاوت با اندیشه‌های ابتکاری و راه حل‌های غیر عادی و غیرمعمول که به فرد دیگران نمی‌رسد، مسائلی را که بقیه فکر می‌کنند راه حلی ندارد، بطور جالبی حل می‌کنند.

بازی با پیچیدگی و ابهامات ، همراه با ترکیب اندیشه‌ها و خیال پردازی ، می‌تواند منجر به ابتکار گردد. والدین و مربیان می‌توانند این جریان را تقویت کنند. بطور مثال ، از کودک یا نوجوان بخواهند پاسخ خویش را به یک مساله توضیح دهد و آن را ارزیابی کند و سپس مجددا مساله را تعریف نماید و به راه حل‌های دیگری فکر کند. توجه به اهمیت مساله و تحریک عواطف برای حل آن ، راه دیگری برای برانگیختن ابتکار است. راه حلهای ابتکاری ، به تلاش زیاد نیاز دارند. بنابراین ، برای تحریک افراد به پاسخ ابتکاری ، باید مساله از نظر آنها اهمیت کافی و ارزش کارکردن داشته باشد.

درک اصل مطلب

در اینجا فرآیندی از تفکر مورد نظر ماست که به تجزیه اطلاعات می‌پردازد و موارد غیر اساسی و بی‌مورد و غیر مفید را رها می‌کند و به اطلاعات اساسی و مهم در حل مساله می‌پردازد. برای رشد این مهارت می‌توان از کودکان و نوجوانان خواست مطلب یا داستانی را بخوانند و اصل مطلب را نقاشی کنند. یا به شکل شعار یا شعری درآورند. همنچنین خلاصه نمودن نیز می‌تواند در این زمینه موثر واقع شود. برای خلاصه نمودن، لازم است مطلب را روشن و ساده نمود و همین عامل موجب دریافتن اصل مطلب می‌گردد.

تعویض قضاوت

جلوگیری از قضاوت فوری ، یک مهارت اساسی در خلاقیت است. زیرا داوری فوری درباره یک راه حل، مانع راه حل‌های ابتکاری می‌گردد. اسبورن همواره تاکید داشت که خلاقیت و قضاوت و تفکر انتقادی مانع خلاقیت می‌شود. بنابراین ، برای جلوگیری از زود داوری ، فرد باید تمام عوامل را در نظر بگیرد، به نتایج توجه کند، به اهداف مساله بپردازد و راههای مختلف دستیابی به راه حل را بررسی نماید.

توجه به عواطف

عواطف و عوامل غیر منطقی نقش اول را در خلاقیت بازی می کنند. عواطف می توانند در رابطه با خلاقیت تسهیل کننده یا بازدارنده باشند، یعنی تفکر خلاق را حمایت کنند یا آن را پس بزنند. عواطف موجب می‌شود فرد عمیقا درگیر کار شود. عواطف موجب می‌شود فرد عمدتا درگیر کار شود. چنانچه ، با شور و اشتیاق آن را دنبال کند و راه حل‌های فوق العاده‌ای را ارائه دهد. برای درگیری عاطفی ، اجرای نمایشهای خلاق می‌تواند مفید باشد.

تجسم قوی

یکی از موارد تعیین کننده در خلاقیت ، توانایی تجسم اشیاء ، مفاهیم و فرآیندهاست. چگونگی این تصویرها نیز اهمیت زیادی دارد. هرچه تصویرها ، روشن ، قوی ، زنده و متنوع باشد، امکان ابداع و ابتکار بیشتر است. نقاشی ، دستکاری شکلها ، تحریک کنجکاوی در مورد یک عکس یا سایر وسائل تجسمی ، ترغیب به تجسم آنچه خوانده یا بیان می‌شود و بسیاری از بازیها ، روشهای مفیدی برای این مهارت هستند.

تخیل

بسیاری از ابداعات و اختراعات ، حاصل قدرت تخیل هستند. بسیاری از داستانهای علمی- تخیلی گذشته ، امروزه به واقعیت پیوسته‌اند. یکی از جنبه‌های روش تخیلی این است که فرد خود را به جای چیز دیگر قرار می‌دهد. روشهای پرورش تخیل زیاد و متفاوت است، از جمله خواندن و نوشتن داستان‌های علمی- تخیلی، نمایش خلاق نیز روش مناسبی در این زمینه است.

نگاهی دوباره

نگرش متفاوت به مسائل ، جزء لاینفک خلاقیت است. دانشمند خلاق متوجه جنبه‌های تازه‌ای از پدیده‌هاست. نقاش خلاق ، مسائل را با دیدی متفاوت می‌نگرد و ترسیم می‌کند. بسیاری از روشهای حل مسائل خلاق مانند روش اسبورن- پارنز یا سینکتیز به دنبال همین جنبه هستند. شیوه تغییر نقش نیز یکی از شیوه‌های موثر در این زمینه است. جابه‌جایی نقش‌هایی مانند والدین- کودک، معلم- دانش آموز ، مثالهایی از تغییر نقش هستند.

درونکساری

اغلب افراد خلاق در تجسم مسائل درونی، توانایی بالایی دارند. توجه و تمرکز بر مسائل درونی ، فرآیند خلاقیت را تسهیل می‌کند. شیوه گفتگو با خود نیز در تبیین احساسات و اطلاعات پنهانی موثر است. گفتگو با خود احساسات سرکوب شده را آشکار می‌کند و این خود راهی است که منجر به یافتن راه حل می‌شود. علاوه بر آن شیوه حل خلاق مسائل سینکتیکز نیز در این زمینه می‌تواند مفید باشند.

شوخ طبعی

شوخ طبعی از ویژگی‌های بارز افراد خلاق است. از یک نظر می‌توان گفت که شوخ طبع ، کسی است که به خود و دیگران فراتر بنگرد.شوخ طبعی مربوط به ساختن مسائل بی‌ارتباط و نامتناسب است که خلاف آداب معمول است. ترکیب کردن احساسات متضاد است. برای تقویت این مهارت باید خنده را مجاز دانست و شوخ طبعی در بحث و نوشته‌ها را تایید نمود.